شاید بتوان بهترین تئوری گفت و گوی انسانی را از قرآن استخراج کرد و مبانی گفت و گو، سیاست های گفت و گو و اهداف گفت و گو را تعیین نمود.

الف) تقریب ادیان و مذاهب به عنوان مبانی حرکت قرآنی

یکی از مبانی این حرکت، تقریب ادیان و مذاهب و همچنین گرایش اسلام به وحدت است که مهم ترین ویژگی امت اسلامی می باشد. جناب آقای ربانی به بعضی از آیات اشاره کردند.

ب) آزادی اجتهاد

یکی از مبانی این حرکت آزادی اجتهاد در اسلام است.

ج) مرزهای امت اسلامی

آیات قرآن، مبین و روشن است و به طور کامل مرزهای امت اسلامی را توضیح داده است. هر کس وارد این مرزها شود، جزو امت اسلامی قرار می گیرد و هر کس این اصول را قبول نداشته باشد، باید بگوییم خارج از این امت است. داخل این مرزها دیگر اجتهاد آزاد است و انسان می تواند اجتهاد داشته باشد و رأی مخالف رأی دیگران داشته باشد، با این شرایط، مسلمان در چارچوب امت اسلامی می ماند.

مبانی تقریب مذاهب از منابع اصیل اسلامی

بنابراین می توان به طور کامل مبانی تقریب مذاهب اسلامی را از خود منابع اصیل اسلامی به دست آورد. روابط بین ائمه مذاهب هم بر همین مبنا برقرار بود.

الف. روابط ائمه اطهار (ع) و دیگران

در عصر تکوین مذاهب، روایات زیادی وجود دارد که روابط فی ما بین، روابط برادرانه و علمی بود. هیچ گاه مسئله تکفیر و طرد از امت، مطرح نبود. از بین شاگردان امام صادق(ع) که نزدیک به چهار هزار شاگرد است، بیش از سه هزار نفر آن شیعه نبودند. از رفتارها و گفته هایشان، علامت هایی است که نشان می دهد، آنها ایمان به عصمت اهل بیت نداشتند؛ ولی عاشق امام صادق(ع) بودند؛ حضرت با آنها چگونه رفتار می کرد که اینگونه عاشقش بودند؟ آیا رفتار ایشان همانند بعضی از رفتارهایی است که ما انجام می دهیم؟ روایتی از مرحوم شیخ صدوق در خصال در باب سه خصلت از مالک بن انس نقل می کند. مالک می گوید: «کنت ادخل علی جعفر بن محمد فیفرش لی مخدع و یقول لی یا مالک انی احبک فیسرنی ذلک و احمد الله علیه» آن وقت شروع می کند. مالک از امام تعریف کردن «فو الله ما کان الا ذاکرا أو صائما أو قائما و لقد حججت معه مرة فلما بلغنا موضع التلبیه، ارتج لسانه، قلت له یا ابا عبد

الله، قل ها و لابد لک أن تقولها»، تلبیه را باید بگویی تا محرم شوی. «و قال لی یابن ابی عامر و الله انی اخشی، أن اقول لبیک اللهم لبیک، فیقول الله لالبیک و لا سعدیک». خوب این امام مالک، عاشق امام صادق (ع) بود. به همه ائمه مذاهب اربعه تهمت تشیع زدند. خیال می کنند، تشیع ننگ است؛ بلکه افتخار بزرگی است. عشق و احترام آنها به اهل بیت (ع)، کاشف از یک روابط عقلانی بین ائمه مذاهب بود؛ متأسفانه ما این جنبه ها را ذکر نمی کنیم و به دنبال بعضی از روایاتی می رویم. ائمه از آراء ائمه مذاهب اربعه انتقاد دارند. انتقادی به جا است. ابن حجر در کتاب «الصواعق المحرقه» بر رد بر تشیع نوشته است که در آنجا همین حدیث «سلسلة الذهب امام رضا(ع)» را از احمد حنبل نقل می کند با ذکر این سند نورانی، امام رضا از امام کاظم و ایشان از امام صادق در ذیل آن احمد حنبل اینطور می گوید: «والله لو تلی هذا الاسناد علی مجنون لبرح من جنته» اسنادی که ائمه اثنی عشر ما هستند از پیامبر اکرم (ص)، از جبرئیل از خداوند متعال نقل می کند که حدیث قدسی است. در این مرحله روابط عقلانی بود.

ب. بازخوانی تاریخ و عملکرد تشیع

متأسفانه در مراحل بعدی در قرن های سوم و چهارم تقریبا تشیع در کل جهان اسلامی حاکم بود، حالا آنهایی که متهم می کنند، حالا یا ایران یا تشیع که فقط ایران روشش شیعی بوده و تشیع فقط در ایران رشد و نمو کرده، متوجه نیستند که این ایران بود که تسنن را نجات داد، در قرن چهارم، تشیع جهان اسلام را فرا گرفت بویهیین در عراق و ایران، حمدانیون در سوریه، فاطمیون در مصر، ادارسه و دولت شیعه ابا عبد الله شیعی در شمال آفریقا، در کل جهان اسلام، تشیع حکومت را به دست گرفت، و فکر شیعی مسلط شد.

ج. حرکت تقریب به عنوان تشکل

اتفاقا علمای ایران مثل غزالی و امام الحرمین جوینی بودند که تسنن را از نابودی نجات دادند. هر چه هست، این هم مورد بحث من نیست. از آن بگذریم به نیمه های «قرن بیستم» می رسیم که در سال های چهل حرکت تقریب مذاهب به نحوی تشکل پیدا کرد، بزرگانی در این حرکت وارد شدند، از الازهر مرحوم شلتوت، مرحوم مدنی، مرحوم عبد العزیز عیسی، باهوری و دیگران. از تشیع مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و مرحوم آیت الله العظمی کاشف الغطاء، اینها وارد یک حرکت عظیم در سال های چهل میلادی در قرن بیستم شدند.

د. حرکت تقریب و فتوای بشارت

فتوای شلتوت در آن موقع صادر شد، در این فتوا بزرگ اعلام شد «یجوز التعبد بالمذهب الاثنی عشر» در این فتوا که به فتوای بشارت شهرت یافته، واقعا تحول عظیمی بود.

جواب دو اشکال کنفرانس دوحه

من می خواهم در اینجا به کنفرانس دوحه اشاره کنم. در کنفرانس دوحه، رئیس دانشگاه الازهر آقای دکتر احمد الطیب، اعلام کرد که ما در مرکز الازهر بررسی دقیقی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ما سنی ها اصلا هیچ استفاده ای از حرکت تقریب نکردیم و فقط شیعیان استفاده کردند، این تعبیر احمد طیب است، آن برادرانی که با ما بودند، این موضوع را شنیدند؛ هم چنین آقای قرضاوی یک چیز دیگری به این بحث اضافه کرد، ایشان گفت که در مقابل هدیه ای که شلتوت به شیعیان داد، آنها هدیه ای ندادند، در قبال چیزی که شلتوت گفت: «یجوز التعبد بمذهب التشیع» هیچ یک از شیعه ها نگفتند: «یجوز التعبد بمذهب اهل سنت» من در کنفرانسی که اخیرا در قطر برگزار گردید، جواب هر دو مطلب را اعلام کردم؛ اولا به دکتر الطیب (رئیس دانشگاه الازهر) گفتم که برادر عزیز، چرا با این معیار، مقدار سود یک ایده را بررسی می کنید؟ باید با معیارهای اسلامی این موضوع بررسی شود؛ یعنی باید ببینیم که اولا این ایده چقدر با اسلام سازگار است و ثانیا چقدر مسلمان ها از این ایده سود می بردند. اینجوری باید بررسی کنیم نه اینکه بگوییم من چقدر توانستم از این نان بخورم و شما چقدر توانستید استفاده نمایید. بنابراین اینکه معیار باید اسلامی باشد، جوابی قاطع در برابر آنها است؛ ولی واقعش این است که از این ایده اگر نگویم همه استفاده آن، نصیب شیعه شد، استفاده های بیشتری بردند. شیعه از ایده تقریب سود عظیمی برد، خودش را در الازهر مطرح کرد، شیعه ای که تا آن زمان به عنوان یک ایده منحرف که باید از کل امت جدا شود، مطرح بود، خودش را مطرح کرد و موفق شد که ایده های خودش را ارائه دهد و این یک نکته مهمی است؛ اما نسبت به آن بحثی که می گفتند، شلتوت گفته جایز است کسی شیعه شود و تشیع راهی است به سوی بهشت و ما در قبال آن، و در رابطه با اهل سنت این حرف را نزدیم، من به دکتر قرضاوی و حتی دکتر عماره هم که به تهران آمده بود، همین حرف را زدم ،ایشان هم می گفت که شما امتیازی در مقابل این موضوع به ما ندادید.

من عرض کردم که مشکل ما این نیست که یک شیعه، سنی شود و یا یک سنی، شیعه شود. اگر مشکل فردی بود و این موضوع بود که یک شیعه می فهمید که تسنن بهتر است یا یک سنی بفهمد که تشیع راه حق است، نیاز به اجازه کسی نیست و اگر او را نهی کنند، باز هم کار خودش را انجام می دهد و اساسا مسئله فتوایی نیست؛ بلکه این مسئله دین است. پس ما نیاز نداریم که یکی بیاید و به ما اجازه دهد که آن راه، راه درستی است یا راه درستی نیست. مشکل این است که سنی به شیعه و یا شیعه به سنی نگاه تکفیری دارد. مرحوم شلتوت اعلام کرد که مذهب تشیع مذهبی در چارچوب اسلام است و این نگاه تکفیری را از بین برد و در این مسئله شیعه پیشتاز بوده است، علمای ما از بیش از هزار سال اعلام می کردند که اهل سنت از مذاهب اسلامی هستند و بر این اساس داخل آن چارچوب وسیع امت اسلامی هستند و شلتوت این افتخار را بین تسنن داشت که اعلام کند، مذهب شیعه یکی از مذاهب امت اسلامی است و ایشان این فاصله بزرگ را از بین برد، من قصد ندارم که در این مرحله توقف کنم. متأسفانه مسیر خیلی طولانی است و مرحله به مرحله، نیاز به توقف است. امروز بزرگ ترین پیشرفت ایده مقدس، نزدیکی ایده های مقدس است؛ چون که منسوب به قرآن و سنت و به اصل روش عقلانی اسلام است.

موانع پیش روی وحدت جهان اسلام

الف. توطئه های دشمنان

موانعی در پیش روی این مسیر وجود دارد که من به سه مانع بزرگ آن اشاره می کنم. اولین مانع همانطور که همه می دانید توطئه های دشمنان خارجی و دشمنان داخلی که منافعشان در جلوگیری از مسیر وحدت قرار گرفته است. بنابراین توطئه اینها بزرگ ترین مانع است و اگر امروز می بینید، این مسئله اینقدر سرو صدا دارد و همه سنی ها تازه فهمیدند که سنی هستند و شیعه ها تازه فهمیدند که شیعه هستند و اختلافاتی که هزار و چهار صد سال پیش وجود داشت، دوباره آغاز شده است، اینها ریشه در دشمنی و توطئه دشمنان دارد. دویست نفر از علمای اهل سنت در کنفرانس دوحه وارد شدند و همه با هماهنگی کامل، هر کدام یک اشکال را مطرح می کرد؛ یکی اشکال اعتقادی، یکی اشکال رفتاری، یکی اشکال فقهی و یکی مسئله متعه را مطرح کرد. اینها مسائلی فقهی است و جای آن در یک کنفرانس تقریب نبود. من فکر می کنم، این موضوع تحریکی از استکبار جهانی است که همه ما می دانیم پس از شکست های پیاپی استکبار جهانی در عراق، افغانستان و لبنان طبق آنچه خودشان در مقالات آورده بودند، اعلام کردند که ما باید با روش دیگری به جنگ جهان اسلام برویم. روش زر و زور دیگر فایده ندارد. معلوم است با روش تزویر حرکت کردند و انگلیس استاد این روش است. اینها در این مسئله تفرقه بین شیعه و سنی وارد شدند و گروه های مزدور منطقه را برای ایجاد فتنه به کار گرفتند و استفاده کردند؛ پس اولین عامل، همین عامل خارجی است.

ب. جلوه دادن نادرست حقایق

آقای قرضاوی شخصیتی مؤثر است و به شکل عجیبی قدرت تحریک توده ها را دارد، این آقا به اندونزی رفته بود. آقای قرضاوی تقریبی است و متأسفانه این توطئه او را تغییر داد. گروه هایی پشت سر هم می آمدند و به تعبیر خودش صریحا از جنایات شیعیان در عراق برای او سی دی های مختلف می بردند و او را شستشوی مغزی می دادند، ایشان وظیفه خود دانست اهل سنت را بر علیه شیعه تحریک کند، به اندونزی رفت. آنچنان با رئیس جمهور، پارلمان و مردم صحبت کرد که من ترسیدم یک قتل عام علیه شیعیان شروع شود. آقای حکیم الهی یکی از برادران خوب و رئیس مرکز اسلامی آنجاست، به من تلفن زد که به داد ما برسید. این آقا بر علیه ما تحریک می کند و به اینها می گفت که جامعه شما، جامعه سنی خالصی است، موظب باشید که شیعیان تفرقه ایجاد نکنند و این حرکت شیعه را محو کنید. من تماس گرفتم و به برخی از رهبران شیعه اطمینان دادم که در آینده نزدیک نیز یکی از رهبران آنها به نام هاشم مزادی به اینجا می آید، ایشان رهبر نهضت العلمای آنجاست و شصت میلیون عضو فعال این نهضت هستند. ایشان به من اطمینان داد که هیچ مشکلی نیست. قرار است با هم توافق کنیم و اجلاسی برای نزدیکی مذاهب اندونزی و برای توضیح این شبهات داشته باشیم. قرضاوی آدم بزرگی است که باید روی حرف هایش حساب کنیم. مصاحبه ای، که بین آقای قرضاوی و آیت الله هاشمی رفسنجانی انجام گرفت، مصاحبه ای زیبا و خوب بود و ما هم سعی کردیم تا این مصاحبه انجام بگیرد که در جهان اسلام اثرات خوبی را از خودش به جای گذاشت، به هر حال این دویست نفر اشکالاتی را مطرح کردند.

ج. موارد فتنه انگیز

آقای قرضاوی در آن جلسه این تعبیر را داشت که من تعبیر ایشان را قبول دارم تعبیرش این بود که باید مستفزات را از بین ببریم، مستفزات؛ یعنی مورد فته انگیز. موردی که تحریک می کند. باید اینها را از بین ببریم. پس چیزهای زیادی هست که فتنه و تحریک می کند که این موارد، هم در بین شیعه ها و هم بین سنی ها است؛ به عنوان مثال در بین سنی ها، چشن گرفتن در روز دهم محرم که بر اساس چند روایت مجعول، لباس نو می پوشند و البته این موضوع در شمال، غرب و شرق آسیا است و این یکی از موارد فتنه انگیز است. مسئله دوم روزه گرفتن در روز عاشورا است که البته بین علمای ما هم، افرادی هستند که قائل به استحباب روزه گرفتن در روز عاشورا هستند؛ مثلا مرحوم آقای خوئی، این احتمال را برای استحباب می دهد؛ حالا مسئله روزه گرفتن مهم نیست؛ اما لباس نو پوشیدن، معلوم است از آثار نفوذ امویان است و از روایات مجعول آنها می باشد.

د. عدم توجه و اهتمام اهل سنت به روایات اهل بیت(ع)

اهتمام اهل سنت به روایات اهل بیت خیلی مهم است. یکی از علمای ما در ضمن یک تحقیقی ثابت کرده است، که حدود ده هزار مورد روایت از اهل بیت نقل شده است که در کتاب های اهل سنت نیز هست. ما می دانیم از آن طرف مسئله لعن صحابه مطرح است؛ یعنی شما خودتان را به جای آنها قرار دهید، به هر حال تحریک می شوید یا نه؟ البته آنها هم این مسئله را خیلی بزرگ می کنند. در همین کنفرانس دوحه یکی از آنها می گفت که شما به عایشه نسبت افک می دهید، شما لعن می کنید. من به ایشان گفتم که عایشه، ام المؤمنین است، به تصریح قرآن او مادر ماست و ما برای عایشه احترام قائل هستیم، همانطور که امام ما به او احترام می گذاشت. حضرت امیر پس از پیروزی بر عایشه، با احترام کامل همراه با عده ای خانم ها که با لباس اسب سواران مرد بودند. او را به مدینه برگردانید. من به ایشان گفتم که ما عایشه را ام المؤمنین می دانیم، ما ایشان را مصون نگه می داریم و مسئله افک را نفی می کنیم و البته از این حرکت زشت، انتقاد سیاسی و تاریخی داریم؛ البته انتقاد یک چیزی است اما اهانت چیز دیگری است. هر چه هست، مسئله لعن یکی از مستفزات است و باید یک فکری کرد.

عده ای از برادران طلبه در مشهد به من می گفتند که شما مخالف لعن هستید؟ به آنها گفتم بله، هم به عنوان حکم اولیه و هم به عنوان بحث ثانوی. این عمل نادرست است، ما باب تزاحم را داریم. تزاحم بین دو واجب نه بین یک مستحب یا یک مباح با یک واجب عظیم. ما حفظ دماء مسلمین را واجب می دانیم یا نه؟ حالا فرق نمی کند، دماء شیعه یا دماء سنی هر دو مسلمان هستند و این حرکت مزاحم آن حد واجب است؛ اما در طول تاریخ، ما کسی را نداریم که بگوید، لعن واجب است، خیلی زیاد که پیشروی کرده باشند، مستحب می دانند. همین جملاتی که در دعا آمده است و بعضی ها می گویند، مباح است، بعضی ها معتقدند که مکروه و بعضی ها هم اعتقاد به حرمت آن دارند؛ به هر حال بین یک مستحب و یک واجب که حفظ وحدت امت اسلامی و حفظ دماء مسلمین است، تزاحمی است و ما اصرار داریم که این مستحب را انجام دهیم و در نتیجه آن محرم بزرگ را مرتکب شویم. این یکی دیگر از مستفزات است.

مسئله دیگر عید الزهرا و قبر ابو لؤلؤ و... است؛ یکی از آقایان اهل تسنن می گفت اگر ما یک قبری برای ابن ملجم درست کنیم، آیا شما ساکت می نشینید، این در حالی است که ابن ملجم اقلا مسلمان بود، نماز شب خوان بود، دین احمقانه اش وادارش کرد که به این جنایت دست بزند. ابولؤلؤ که نه مسلمان بود و در مدینه کشته شد، حال چه کسی آن را به کاشان آورد. شما دور قبرش طواف می کنید، برایش زیارتنامه می خوانید، جنایتی که ابو لؤلؤ کرد، واقعا قابل اغماض و چشم پوشی نیست در زمان جنگ امت اسلامی با کفر، در دل جنگ، این فرد، رهبر امت اسلامی را می کشد. من یک تعبیری از حضرت امیر دارم که در نهج البلاغه آمده است. عمر از حضرت سؤال می کند و تعبیر حضرت این است: «انک متی تسهیر الی هذا العدو بنفسک فتنقهم فتنکب». اگر شکست خوردی و کشته شوی، دیگر پایتخت مسلمان ها از بین می رود، لیس بعدک مرجع یرجعون الیه. تو مرجع امت اسلامی هستی؛ پس بمان. فابعث الیهم رجلا محربا و احفظ معه اهل البلاء و النصیحة فان اظهر الله فداک لاتحب؛ اگر پیروز شدیم که همین مقصودمان است و ان تکون الاخری؛ اگر شکست خوردیم، کن ترد عن الناس؛ تو سپر مردم خواهی بود. فبصاوة للمسلین. در آن زمانی که حضرت به عمر این حرف ها را می زند، این آقا، آن جنایت را مرتکب می شود که ضربه ای بزرگ بر پیکر امت اسلامی است؛ به اضافه خلیفه کشی از آن زمان به وجود آمد؛ عمر کشته شد، بعدا عثمان کشته شد، بعدا حضرت امیر کشته شد. آیا درست است که ما بیاییم برای ابولؤلؤ یک قبر یا بارگاه یا زیارت گاهی درست کنیم؛ متأسفانه این موضوع به طور کامل تحریک کننده است؛ پس این مورد هم یکی دیگر از عوامل مستفزات است.

از دیگر عوامل، حرکت های سیاسی است که لباس مذهبی به خودش گرفته است و در لبنان جنگ سیاسی راه انداخته اند و متأسفانه به آن لباس مذهبی پوشاندند؛ یک طرف شیعه، طرف دیگر سنی و از سوی دیگر مسیحی است و به هر حال اختلاف سیاسی بین دو گروه را به اختلاف مذهبی تبدیل کردند، در عراق اختلاف سیاسی گروه ها به جنگ مذهب تبدیل شده است. من صریح عرض می کنم، اگر عراق دوباره به این شکل در آید، باید علاوه بر اینکه خط بطلان به روی وحدت و تقریب و امثال اینها بکشیم، باید منتظر یک جنگ عظیم و قتل عام مذهبی باشیم و معلوم است که بیشترین ضرر در این قتل عام متوجه چه کسانی می شود؛ آنها یک میلیارد و دویست میلیون نفر هستند و ما دویست میلیون مستضعف هستیم که آثارش تا قرن ها خواهد ماند. باید مسئله عراق را هر چه زودتر، حل کنیم و سعی کنیم، این فتنه را خاموش نماییم.

موضوع دیگر شبهات است. به هر حال شبهات زیادی وجود دارد که واقعا باید جواب داده شود. شبهه می کنند که موضوع تقریب ار ریشه خراب است و اصلا ما با اهل سنت دو خدا، دو پیغمبر و دو شریعت داریم؛ حتی بعضی ها ادعا می کنند، کسی که شک کند در کفر شیخین، کافر است و این در صورتی است که اگر کسی در رابطه با خداوند متعال شک کند، حق دارد که تحقیق کند، بعضی از آنها می گویند که ما از ریشه با شما اختلاف داریم، ما در اصول با شما اختلاف داریم و این مسئله را عینا در قطر مطرح نمودند و اظهار نمودند که هیچ راهی برای تقریب وجود ندارد. من هم در جواب آنها گفتم: مقصود شما از اصول چیست. اگر منظور شما از اصول، اصول فقه است که بله ما با شما اختلاف داریم، ما قیاس را قبول نداریم؛ اما شما قبول دارید و البته خودتان هم در قیاس، در استصحاب و بعضی از قواعد فقهی اختلاف دارید؛ اما اگر مفهوم اصول این باشد که ایمان به آنها، آدم را وارد امت اسلامی و عدم ایمان، انسان را خارج از امت اسلامی می کند، ما در این اصول اختلاف نداریم و همه مذاهب معروف این اصول را قبول دارند، ما در اصول اختلاف نداریم و هیچکدام از آنها با اینکه شخصیت های مهمی بودند، جواب قابل توجهی ندادند. من به آنها گفتم اگر بگویید ما در اصول اختلاف داریم؟ باید این شبهات را توضیح دهیم، مسئله صحابه را باید توضیح دهیم.

اختلافاتی که هست همانند مسئله تحریف قرآن که ادعا می کنند ما قائل به تحریف قرآن هستیم را باید حل کنیم. من به آنها گفتم شما موضوع تحریف قرآن را از ادبیاتتان حذف کنید؛ چون ما هم مدعی هستیم که شما قائل به تحریف هستید. ما مدعی هستیم قولی که اهل سنت در رابطه با نسخ التلاوة دارد، همان عین تحریف است. شما مدعی هستید که ما قائل به تحریف هستیم و ما مدعی هستیم که شما قائل به تحریف هستید و در این بین، قرآن ضربه می خورد. قرآن به عنوان بهترین سند از بین می رود؛ بنابراین بیاییم این مسئله تحریف را از ادبیات مان خارج کنیم. اصلا علمای ما از هزار سال پیش به بعد، قائل به عدم تحریف هستند. حالا عده ای محدث، قائل به تحریف هستند و گاهی شبهه احتمال تحریف را وارد نمودند که در مقابل سیل اجماع علمای شیعه بر عدم تحریف، ارزش ندارد.

از دیگر مسائلی که در آنجا مطرح شد، بحث تفسیر باطنی قرآن بود که آنها می گفتند شما قائل به تفسیر باطنی قرآن هستید، من به آنها گفتم که ما قائل به باطن قرآن هستیم؛ ولی معنایش این نیست که حجیت ظواهر را قبول نداریم. ما حجیت ظواهر را قبول داریم؛ مگر دلیلی برخلاف ظهور باشد، از آنهاسؤال کردم که آیا شما می توانید، همه ظهورات قرآنی را کما هو، قبول کنید؟ آیا می توانید «وجاء ربک و الملک صفا صفا»(فجر/ 22) را اینگونه معنی کنید که خداوند آمد، مثل یک رژه نظامی، فرشتگان هم پشت سرش آمدند. این خلاف عقل است و مجبوریم به معنای ماورای آن مراجعه کنیم؛ یعنی بگوییم این آیه تجلی قدرت الهی است؛ بنابراین باید به این شبهات رسیدگی کرد و واقعا جوابی که ما دادیم، دوستان شاهد بودند که چقدر اثر گذاشت؛ اصلا فردی که این سؤال را مطرح کرد، یک فتنه ای درست کرده بود که شما قائل به باطن قرآن هستید و وقتی که این جواب داده شد و گفتیم که ما نیز با شما در حجیت ظواهر قرآن اتفاق داریم، کل این فتنه خاموش شد؛ پش شبهات از موانع بزرگ تحقق تقریب است.

خطوط اساسی استراتژی تقریب

به نظر من استراتژی ما در چهار خط اساسی، خلاصه می شود.

1. پرچم داری تقریب

خط اول پرچم داری مسئله وحدت و تقریب است که باید این مسئله را با قدرت پیش ببریم، اگر چه دائما فحش بدهند و به ما حمله کنند؛ البته تقریب در دو شکل صورت می گیرد، نزدیکی بین افکار و اندیشه ها و وحدت در موضع گیری عملی که هر کدام زمینه های مختلف دارند؛ بنابراین این پرچم داری و وحدت به عنوان خط اول مطرح باشد که شما می بینید، امام (ره) چقدر در این زمینه جهاد کردند. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) چقدر در این زمینه تأکید دارند. ما هیچ خسارتی نمی بینیم. امام صادق(ع) به شیعیان می فرمود: مساکنکم مساکنهم، مساجدکم مساجدهم، صلوا خلفهم فی الصف الاول من صلی خلفهم فی الصف الاول کان کمن صلی خلف رسول الله»؛ در کتاب عشره از وسائل الشیعه امام باقر(ع) به یک شیعه ای که می گفت ما از اینها با اینکه شما را دوست دارند، دوری می جوییم؛ چون که «لایقولون بما نقول»، می فرماید: «یودوننا و تبرون منهم» باید پرچم این خط وحدت را به دست بگیریم و پیش ببریم و به هیچ شبهه ای و مانعی، این پرچم را جا نگذاریم، چون که مسئله اسلام، مسلمین و تشیع است. من به عنوان یک سرباز کوچک شما و این حوزه ها که در پانصد اجلاس بین المللی شرکت کرده ام، به شما می گویم که ما به هیچ وجه از پرچمداری وحدت و تقریب ضربه نخوردیم و این در صورتی است که هرگز از اصول و اعتقادمان نیز عقب نشینی نکردیم.

2. پاسخ به شبهات

خط دوم، موضوع شبهات است. باید شبهات را توضیح دهیم. این شبهات مانع بزرگ حرکت تقریب هستند. باید کاملا به این شبهات پاسخ دهیم و بدانیم همیشه جواب درست کاملا فضای خود را پیدا می کند.

3. حذف موارد فتنه انگیز اعتقادی و رفتاری

خط سوم، حذف موارد فتنه انگیز است. شاید نشستن در بعضی از مجالس، ما را خوشحال کند و شاید گاهی در یک مجلسی که می رویم، ساعتی را به تفریح بگذرانیم، ولی باید قبل از آن بدانیم مجالس ما منتهی به کشتار شیعیان در افغانستان و عراق می شود. یکی از برادران خودمان، در همین حوزه به نام شیخ مهدی شریعتی (رئیس حوزه بنت الهدی) بود. ایشان و برادرش را بین بغداد و نجف در محمودیه گرفتند و با بسم الله و به حکم الله سرشان را بریدند، فرزندش هم که فرار کرده بود، با اسلحه، قربة الی الله، هشت تیر به او زدند که همین حالا ایشان در قم هستند. شما سؤال کنید که حکمی که برای آنها خواندند چه بوده است. در حکم آنها اینگونه آمده است که دفاع عن صحابه و عایشه، حالا ما می آییم به شکل عوامانه یک حرکت هایی انجام می دهیم که نتایج خیلی بدی را دارد و خداوند فردای قیامت، ما را مؤاخذه خواهد کرد.

4. حذف موارد فتنه انگیز سیاسی

نکته ای که به عهده ما نیست و باید حکومت و سیاسیون پیگیر آن باشند و باید سعی کنند که این موارد سیاسی که به حرکت های فتنه انگیز دامن زده است و فتنه ها را شعله ور می کند، این موارد را به تدریج از بین ببرند که به نظرم جمهوری اسلامی در این خط حرکت می کند و حتی با عربستان سعودی، برای مسئله لبنان همکاری می کند؛ حتی جمهوری اسلامی ایران، حاضر است به خاطر عراق در کنفرانس 1+6 کشورهای مجاور عراق با حضور امریکا و اتحادیه اروپا شرکت کند، تا شعله آتش این مسئله را تا حدی کاهش دهد و به یک نتیجه خوب برساند، من این چهار خط را به عنوان پاسخ سؤال حاج آقای ربانی که فرمودند چه باید بکنیم، مطرح کردم و معتقدم که باید این راه ها را دنبال کنیم و ان شاء الله به نتایج خوبی خواهیم رسید.