آیا امیر مؤمنان علیه السلام از انبیاء افضل است ؟


 

 

آیه مباهله

آیه مباهله یکی از آیاتى است که برترى امیر مؤمنان على علیه السلام را بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم اثبات می کند:

فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم و نساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین .آل عمران: 61.

( پس هر که درباره آن ( قرآن یا عیسى ) با تو به بحث و مجادله پرداخت پس از آن که علم آن به تو رسید ، پس بگو : بیایید ما وشما فرزندان و زنان و جانهاى خویش را بخوانیم آن گاه به درگاه خدا زارى کنیم و در حق یکدیگر نفرین کنیم و لعنت خدا را بر هر کدام از ما دو گروه که دروغگوست قرار دهیم ) .

شأن نزول

بدون شک آیه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا نازل شده است ، چون این مطلب را بسیارى از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهاى خود آورده و جزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید دانسته اند، و از سویی مدارک زنده در لابلای آثار تفسیری و تاریخی شهادت می دهد که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در داستان مباهله با نصاراى نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه علیها السلام ، و از فرزندان جز دو نوه اش حسن و حسین و علی علیهم السلام که نفس وی به شمار می رود همراه نیاورد.

مسلم در کتاب صحیحش می نویسد:ولمّا نزلت هذه الآیة : (فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائکم) دعا رسول اللّه ص علیّاً وفاطمة وحسناً وحسیناً فقال : اللهمّ هؤلاء أهلی.

پس از نزول این آیه رسول خدا علی، فاطمه، حسن و حسین را صدا زد، آنگاه چنین دعا کرد: خداوندا اینان خاندان من هستند.

 صحیح مسلم: 7/120 ح 6373، (5/23 ح32) کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علی رضی اللّه عنه، مسند أحمد: 1/185، صحیح الترمذی: 5/596، المستدرک على الصحیحین: 3/150، فتح الباری: 7/60، تفسیر الطبری: 3/212، الدر المنثور: 2/38، الکامل فی التاریخ: 2/293.

أخرج الحاکم وصححه وابن مردویه وأبو نعیم فی الدلائل عن جابر قال: قدم على النبی صلى الله علیه وسلم العاقب ، والسید ، فدعاهما إلى الإِسلام فقالا : أسلمنا یا محمد قال : کذبتما إن شئتما أخبرتکما بما یمنعکما من الإِسلام . قالا : فهات . قال : حب الصلیب ، وشرب الخمر ، وأکل لحم الخنزیر ، قال جابر : فدعاهما إلى الملاعنة ، فوعداه إلى الغد ، فغدا رسول الله صلى الله علیه وسلم ، وأخذ بید علی ، وفاطمة ، والحسن ، والحسین ، ثم أرسل إلیهما فأبیا أن یجیباه ، وأقرا له ، فقال : والذی بعثنی بالحق لو فعلا لأمطر الوادی علیهما ناراً . قال جابر : فیهم نزلت { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . } الآیة . قال جابر : أنفسنا وأنفسکم رسول الله صلى الله علیه وسلم وعلی ، وأبناءنا الحسن والحسین ، ونساءنا فاطمة.

دو نفر از چهره های سرشناس مسیحی به نام عاقب و سیّد محضر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله رسیدند، به آن دو فرمود: مسلمان شوید، گفتند: ما مسلمانیم ، فرمود: دروغ می گوئید، اگر به خواهید ثابت می کنم که شما مسلمان نیستید. گفتند: ثابت کن، فرمود: علاقه شما به صلیب و شراب نوشیدن و خوردن گوشت خوک، سپس آنان را به مباهله  فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا در حالی که دست علی را گرفته بود و فاطمه و حسنین با وی بودند از مدینه بیرون رفت و سید و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولی نپذیرفتند و تسلیم شدند، رسول خدا فرمود: قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرده است اگر دعوت به مباهله را می پذیرفتند از آسمان آتش بر آنان می بارید، جابر می گوید: این آیه در شأن خاندان پیامبر نازل شد: { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . } سپس گفت: مراد از انفسنا رسول خدا و علی است و مراد از ابناءنا حسن و حسین و از نساءنا فاطمه است.

الدر المنثور ،  ج 2   ص 230، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت 1993.

أخرج الحاکم وصححه عن جابر » أن وفد نجران أتوا النبی فقالوا : ما تقول فی عیسى؟ فقال : هو روح الله ، وکلمته ، وعبد الله ، ورسوله ، قالوا له : هل لک أن نلاعنک أنه لیس کذلک؟ قال : وذاک أحب إلیکم؟ قالوا : نعم . قال : فإذا شئتم . فجاء وجمع ولده الحسن والحسین ، فقال رئیسهم : لا تلاعنوا هذا الرجل فوالله لئن لاعنتموه لیخسفن بأحد الفریقین فجاؤوا فقالوا : یا أبا القاسم إنما أراد أن یلاعنک سفهاؤنا ، وإنا نحب أن تعفینا . قال قد أعفیتکم ثم قال : إن العذاب قد أظل نجران.

گروهی از مردم نجران محضر پیامبر رسیده و گفتند: در باره عیسی چه می گوئی؟ فرمود: او روح خدا وکلمه او و عبد الله و فرستاده او است، گفتند: ما حاضریم با تو مباهله کنیم که او این چنین نیست، فرمود: هر گونه که می خواهید من حاضرم، سپس دو فرزندش حسن و حسین را آماده کرد تا مباهله نماید، ولی آنان نپذیرفته و تسلیم شدند.

الدر المنثور ، ج 2   ص 231، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت 1993.

علامه حسکانی علاوه بر روایات فوق روایات دیگری هم با همان مضمون و با اندک تفاوتی نقل کرده است که به تعدادی اشاره می شود و چون محتوا یکی است از ترجمه آن صرف نظر می کنیم: 

وأخرج أبو النعیم فی الدلائل من طریق الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس أن وفد نجران من النصارى قدموا على رسول الله صلى الله علیه وسلم وهم أربعة عشر رجلا من أشرافهم منهم السید وهو الکبیر والعاقب وهو الذی یکون بعده وصاحب رأیهم فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لهما : أسلما قالا : أسلمنا قال : ما أسلمتما قالا : بلى قد أسلمنا قبلک قال : کذبتما یمنعکم من الإسلام ثلاث فیکما : عبادتکما الصلیب وأکلکما الخنزیر وزعمکما أن لله ولدا ونزل ) إن مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ( الآیة) فلما قرأها علیهم قالوا : ما نعرف ما تقول ونزل ) فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم ( یقول : من جادلک فی أمر عیسى من بعد ما جاءک من العلم من القرآن ) فقل تعالوا ( إلى قوله ) ثم نبتهل ( یقول : نجتهد فی الدعاء أن الذی جاء به محمد هو الحق وأن الذی یقولون هو الباطل فقال لهم : إن الله قد أمرنی إن لم تقبلواهذا أن أباهلکم فقالوا : یا أبا القاسم بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فخلا بعضهم ببعض وتصادقوا فیما بینهم قال السید للعاقب : قد والله علمتم أن الرجل نبی مرسل ولئن لاعنتموه إنه لیستأصلکم وما لاعن قوم قط نبیا فبقی کبیرهم ولا نبت صغیرهم فإن أنتم لم تتبعوه وأبیتم إلا إلف دینکم فوادعوه وارجعوا إلى بلادکم وقد کان رسول الله صلى الله علیه وسلم خرج ومعه علی والحسن والحسین وفاطمة فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم : إن أنا دعوت فأمنوا أنتم فأبوا أن یلاعنوه وصالحوه على الجزیة

الدر المنثور ، ج 2   ص231 232، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت 1993.

وأخرج أبو نعیم فی الدلائل من طریق عطاء والضحاک عن ابن عباس أن ثمانیة من أساقف العرب من أهل نجران قدموا على رسول الله صلى الله علیه وسلم منهم العاقب والسید فأنزل الله ) فقل تعالوا ندع أبناءنا ( إلى قوله ) ثم نبتهل ( یرید ندع الله باللعنة على الکاذب فقالوا : أخرنا ثلاثة أیام فذهبوا إلى بنی قریظة والنضیر وبنی قینقاع فاستشاروهم فأشاروا علیهم أن یصالحوه ولا یلاعنوه وهو النبی الذی نجده فی التوراة فصالحوا النبی صلى الله علیه وسلم على ألف حلة فی صفر وألف فی رجب ودراهم.

الدر المنثور ، ج 2   ص 232، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت 1993.

أخرج مسلم والترمذی وابن المنذر والحاکم والبیهقی فی سننه عن سعد بن أبی وقاص قال : « لما نزلت هذه الآیة { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم } دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیاً ، وفاطمة ، وحسناً ، وحسیناً ، فقال » اللهم هؤلاء أهلی « » .

الدر المنثور ، ج 2   ص 232، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت 1993.

وأخرج ابن جریر عن غلباء بن أحمر الیشکری قال « لما نزلت هذه الآیة { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . } الآیة . أرسل رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى علی ، وفاطمة ، وابنیهما الحسن ، والحسین ، ودعا الیهود لیلاعنهم فقال شاب من الیهود : ویحکم ألیس عهدکم بالأمس إخوانکم الذین مسخوا قردة وخنازیر؟ لا تلاعنوا . فانتهوا »  

الدر المنثور ، ج 2   ص 233، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: 911 ، دار النشر : دار الفکر - بیروت 1993.

علی علیه السلام نَفسِ رسول خدا

یکی از آیاتی که از آن استفاده برترى على علیه السلام از همه افراد بشر حتى از انبیا علیهم السلام غیر از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم می شود آیه مباهله است ، زیرا خداوند او را نفس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خوانده است ، و از روایات و گفتار مورخان و محدثان نیز استفاده مى شود که مراد از انفسنا على علیه السلام است .

ابن کثیر می نویسد:

قال جابر: (أنفسنا وأنفسکم) رسول اللّه وعلی بن أبی طالب (وأبنائنا) الحسن والحسین (ونسائنا) فاطمة. وهکذا رواه الحاکم فی مستدرکه... ثمّ قال: صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه.

جابر گفته است مراد از (أنفسنا و أنفسکم) رسول خدا و علی است. و مراد از (أبنائنا) حسن و حسین و مراد از (نسائنا) فاطمه است.

این روایت را حاکم در مستدرکش نقل کرده و می نویسد: طبق شرائط مسلم در صحیحش این روایت صحیح است اگر چه او و بخاری آن را نقل نکرده اند.

 تفسیر ابن کثیر:1/379 ط. دار المعرفة ـ بیروت و1/370 ط مصطفى محمد بمصر، ورواه السیوطی قائلا: وصحّحه الحاکم. الدر المنثور: 2/39. هکذا الشوکانی فی فتح القدیر: 1/348.

زمخشری می گوید: وفیه دلیل لا شئ أقوى منه على فضل أصحاب الکساء علیهم السلام.

این آیه قوی ترین و محکم ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء است.

الکشاف: 1/370.

محمد بن طلحه شافعى ضمن بیانى در فضیلت زهرا علیها السلام در این آیه ، می‌گوید : این که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فاطمه را میان خود و میان على علیه السلام که به منزله جان او بوده است قرار داد دلیل بر آن است که مى خواست فاطمه از هر سو حراست گردد و بدین سبب اهمیت شأن او روشن شود ، زیرا حراست با احاطه انفس بیش از حراست با احاطه ابناء است .

مطالب السئول: 7.

ابن حجر هیتمى می‌گوید :وأخرج الدارقطنی أن علیا قال للستة الذین جعل عمر الأمر شورى بینهم کلاما طویلا من جملته أنشدکم بالله هل فیکم أحد قال له رسول الله صلى الله علیه وسلم ( یا علی أنت قسیم الجنة والنار یوم القیامة غیری قالوا اللهم لا ) .

دارقطنى روایت کرده است که : على علیه السلام در روز شورا با حاضران احتجاج کرد و گفت : شما را به خدا سوگند که آیا در میان شما کسى هست که خویشاوندی اش از من به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزدیکتر باشد ؟ و غیر از من کسى هست که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم او را نفس خود قرار داده و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را به منزله بلکه برتر از همسر خویش خوانده باشد؟ گفتند: نه، خدایا.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 369، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط.

سخن فخر رازی

فخر رازى در نقل ذیل، حقیقت مطلب را گویا پذیرفته و بر خلاف روش همیشگی اش که اگر نقل مطلبی به نفع شیعه و عقائد وی بود آن را نقد و با تلاش فراوان آن را رد می کرد ولی در این مورد سخنی قابل قبول در برابر دیدگاه و موضع حق شیعه نداشته و با استناد به اجماع به برتری رسول خدا قبل از پیدایش علی، می گذرد و پاسخی مناسب از وی دیده نمی شود، او می نویسد:

المسألة الخامسة : کان فی الری رجل یقال له : محمود بن الحسن الحمصی ، وکان معلم الاثنى عشریة ، وکان یزعم أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوى محمد علیه السلام ، قال : والذی یدل علیه قوله تعالى : { وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ } ولیس المراد بقوله { وَأَنفُسَنَا } نفس محمد صلى الله علیه وسلم لأن الإنسان لا یدعو نفسه بل المراد به غیره ، وأجمعوا على أن ذلک الغیر کان علی بن أبی طالب رضی الله عنه ، فدلت الآیة على أن نفس علی هی نفس محمد ، ولا یمکن أن یکون المراد منه ، أن هذه النفس هی عین تلک النفس ، فالمراد أن هذه النفس مثل تلک النفس ، وذلک یقتضی الاستواء فی جمیع الوجوه ، ترک العمل بهذا العموم فی حق النبوة ، وفی حق الفضل لقیام الدلائل على أن محمداً علیه السلام کان نبیاً وما کان علی کذلک ، ولانعقاد الإجماع على أن محمداً علیه السلام کان أفضل من علی رضی الله عنه ، فیبقى فیما وراءه معمولاً به ، ثم الإجماع دل على أن محمداً علیه السلام کان أفضل من سائر الأنبیاء علیهم السلام فیلزم أن یکون علی أفضل من سائر الأنبیاء.

در رى مردى بود به نام محمود بن حسن حمصى که معلم شیعیان دوازده امامى بود . وى مى پنداشت که على رضى الله عنه از همه پیامبران غیر از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم افضل است و دلیل او آیه انفسنا بود . مى گفت : مراد از انفسنا نمى تواند خود محمد صلى الله علیه و آله و سلم باشد ، زیرا انسان هیچ گاه خودش را دعوت نمى کند ، پس مراد از آن کس دیگرى است ، و همه اجماع دارند بر آن که مراد على بن ابى طالب رضى الله عنه است . بنابر این آیه دلالت دارد بر آن که نفس على همان نفس محمد صلى الله علیه و آله و سلم است . و نیز نمى تواند نفس او عین نفس آن حضرت باشد پس مراد آن است که نفس او مانند نفس آن حضرت است ، و این مقتضى مساوات از همه جهت است ، ولى مسأله نبوت و فضیلت به دلایلى از این عموم بیرون است ، زیرا محمد صلى الله علیه و آله و سلم پیامبر بود وعلى نبود و نیز اجماع منعقد است بر آن که محمد صلى الله علیه و آله و سلم از على رضى الله عنه افضل است ، مى ماند بقیه فضایل که در آنها با یکدیگر برابرند ، و چون اجماع قائم است که محمد صلى الله علیه و آله و سلم از سایر پیامبران علیهم السلام افضل است پس على علیه السلام نیز از همه پیامبران برتر است.التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج 4 ص 241.

سپس در پاسخ می گوید :

والجواب : أنه کما انعقد الإجماع بین المسلمین على أن محمداً علیه السلام أفضل من علی ، فکذلک انعقد الإجماع بینهم قبل ظهور هذا الإنسان ، على أن النبی أفضل ممن لیس بنبی ، وأجمعوا على أن علیاً رضی الله عنه ما کان نبیاً ، فلزم القطع بأن ظاهر الآیة کما أنه مخصوص فی حق محمد صلى الله علیه وسلم ، فکذلک مخصوص فی حق سائر الأنبیاء علیهم السلام .

جواب این استدلال آن است که : همان گونه که اجماع میان مسلمانان منعقد است که محمد صلى الله علیه و آله و سلم افضل از على است، همچنین پیش از ظهور این شخص ( حمصى ) اجماع منعقد است که هر پیامبرى از کسى که پیامبر نیست افضل است ، و همه اجماع دارند که على رضى الله عنه پیامبر نبوده است ، پس قطعا ظاهر آیه مى رساند که همان گونه که محمد صلى الله علیه و آله و سلم افضل از على است سایر انبیا نیز از على افضل مى باشند .التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج 4 / ص 242.

نقد سخن رازی

 علامه مجاهد شیخ محمد حسن مظفر رحمه الله پیرامون سخن رازى می گوید : از سخنان رازى در تفسیر آیه استفاده مى شود که وى دلالت آیه بر افضلیت على علیه السلام از سایر صحابه را پذیرفته است ، زیرا استدلال شیخ محمود حمصى را نقل کرد که چون على علیه السلام نفس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم است و پیامبر از سایر انبیا برتر است پس على علیه السلام نیز از آنها برتر است ، و نیز از شیعیان نقل کرد که آنان به این آیه استدلال کرده اند بر افضلیت آن حضرت از سایر صحابه ، و فخر رازى تنها مطلب اول (برترى على علیه السلام از سایر انبیا علیهم السلام ) را رد کرد و درباره مطلب دوم چیزى نگفت،  اما این که مدعى شده است که پیش از ظهور حمصى اجماع منعقد شده بر افضلیت پیامبران بر دیگران ، سخن درستى نیست . زیرا اجماع بر آن است که صنف پیامبران از اصناف دیگر بشر برترند و هر پیامبرى از افراد امت خویش برتر است ، اما چنین نیست که هر پیامبرى از هر غیر پیغمبرى برتر باشد گرچه آن غیر، از امتهاى دیگر باشد . . . و نیز قول به برترى امیرمؤمنان علیه السلام از پیامبران جز حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم اختصاص به شیخ محمود حمصى ندارد تا با اجماعى که فخر رازى ادعا نموده منافات داشته باشد ، بلکه شیعیان پیش از وجود این شیخ و پس از او قائل به آن بوده اند و در این باره به آیه مباهله و آیات دیگر استدلال نموده اند . دلائل الصدق: 2/86.

 

علامه سید شرف الدین نیز پس از نقل سخن رازى می‌گوید : دقت کن ببین او به روشنى دلالت آیه را بر برترى على علیه السلام بیان نموده و ناخود آگاه به درستى آن اعتراف کرده است . وى با آنچه از شیعیان چه در گذشته و حال نقل کرده است معارضه اى ننموده و کلمه اى در رد آنان بر قلم نیاورده است ، گویى اعتقاد آنان را پذیرفته و به دلالت آیه بر عقیده آنان اعتراف نموده است ، و تنها بر محمود بن حسن خرده گرفته است ، در صورتى که اجماعى که رازى آن را بهانه قرار داده و بر حمصى حمله کرده است چیزى است که مورد قبول محمود حمصى و هم عقیده هاى او نیست .الکلمه الغراء: 5.

 

ج. آیه خیر البریة

یکی دیگر از آیاتى که دلیل بر برترى على علیه السلام از همه افراد بشر از گذشته و آینده حتى پیامبران اولوا العزم علیهم السلام به جز خاتم انبیا صلى الله علیه و آله و سلم است این آیه است : «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة » سوره البینه: 7.( آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند ، آنان بهترین آفریدگانند ) .

شأن نزول

شأن نزول آیات قرآن در بسیاری از موارد کمک به فهم مراد و مقصود از آیه را دارد و در واقع پلی است برای عبور و ورود به گذشته تاریخ و زمان نزول، اما حکم و یا هر نکته‌ی دیگری که به عنوان پیام در آیات وحی وجود دارد، در محدوده زمان و یا هر چیز دیگری محبوس و مدفون نمی شود، آیه مورد بحث نیز از جمله آیاتی است که مصداق خیر البریه را به روشنی بیان می کند.

وأخرج ابن مردویه عن عائشة قالت : قلت یا رسول الله : من أکرم الخلق على الله قال : یا عائشة أما تقرئین  إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة

وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال کنا عند النبی صلى الله علیه وسلم فأقبل علی فقال النبی صلى الله علیه وسلم : والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة ونزلت ) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة ( فکان أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم إذا أقبل علی قالوا : جاء خیر البریة

وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعا : علی خیر البریة

وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال : لما نزلت ( إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة ) قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لعلی : هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین

وأخرج ابن مردویه عن علی قال : قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم : ألم تسمع قول الله : ( إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة ) أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرا محجلین

أخرج ابن مردویه عن عائشة قالت : « قلت یا رسول الله : من أکرم الخلق على الله؟ قال : » یا عائشة أما تقرئین { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة } .

وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال : « کنا عند النبی صلى الله علیه وسلم فأقبل علیّ فقال النبی صلى الله علیه وسلم : » والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة ، ونزلت { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة }  فکان أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم إذا أقبل علیّ قالوا : جاء خیر البریة .

عائشه می گوید: از رسول خدا پرسیدم: گرامی ترین آفریده نزد خدا چه کسی است؟ فرمود: مگر این آیه قرآن را نخوانده ای؟ { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة }.

ابن عساکر از جابربن عبد الله روایت کرده است که گفت : ما نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بودیم که على از راه رسید ، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند . و این آیه نازل شد : ان الذین آمنوا . . . و یاران رسول خدا هر گاه على از راه مى رسید مى گفتند : بهترین آفریدگان آمد .الدر المنثور ، ج 8، ص 589.

 

وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعاً : علیّ خیر البریة .

وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال : « لما نزلت { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة } قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لعلی : » هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین .

وأخرج ابن مردویه عن علیّ قال : قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم : « ألم تسمع قول الله : { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة } أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرّاً محجلین » .

و نیز ابن عدى و ابن عساکر از ابو سعید به سند مرفوع روایت کرده اند که : على بهترین آفریدگان است.

ابن عدى از ابن عباس روایت کرده که گفت : چون آیه خیر البریه نازل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به على فرمود : اینان تو هستى و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده اند.

ابن مردویه از على علیه السلام آورده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : آیا این آیه را نشنیده اى : ان الذین آمنوا . . . آنان تو و شیعیان تو هستند، قرارگاه من وتو وشیعیانت حوض کوثر است .  الدر المنثور ، ج 8، ص 589.

 

طبرى در تفسیر آیه می گوید:قوله:( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ )

یقول تعالى ذکره: إن الذین آمنوا بالله ورسوله محمد، وعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء، وأقاموا الصلاة، وآتوا الزکاة، وأطاعوا الله فیما أمر ونهى( أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ) یقول: من فعل ذلک من الناس فهم خیر البریة. وقد: حدثنا ابن حمید، قال: ثنا عیسى بن فرقد، عن أبی الجارود، عن محمد بن علیّ( أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ) فقال النبی صلى الله علیه وسلم: "أنْتَ یا عَلی وَشِیعَتُکَ".

خداى متعال مى فرماید : آنان که به خدا و رسولش محمد صلى الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و خدا را خالصانه و یگانه و بدون شریک پرستیدند ، و نماز را به پاداشتند و زکات دادند ، و خدا را در همه اوامر و نواهى او اطاعت نمودند ، آنانند که بهترین آفریدگانند . مى گوید : از مردم آنان که چنین کنند بهترین آفریدگانند .

ابن حمید از عیسى بن فرقد از ابوالجارود از محمدبن على ( امام باقر علیه السلام ) مرا حدیث کرد که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : اى على ، خیرالبریه تو و شیعیان تو هستند .جامع البیان عن تأویل آی القرآن ، ج 30 ص264.

 

علامة گنجی نقل می کند:

عن جابر بن عبد الله قال : کنا عند النبی صلى الله علیه وآله فأقبل علی بن أبی طالب فقال صلوات الله علیه : قد أتاکم أخی ثم التفت إلى الکعبة فضربها بیده ثم قال : والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته هم الفائزون یوم القیامة ثم إنه أولکم ایمانا وأوفاکم بعهد الله وأقومکم بأمر الله وأعدلکم فی الرعیة وأقسمکم بالسویة وأعظمکم عند الله مزیة قال : ونزلت : ( ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة ).

جابربن عبد الله می گوید: ما نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بودیم که على بن ابى طالب علیه السلام از راه رسید ، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : برادرم نزد شما آمد . آن گاه رو به کعبه نمود و دست به آن زد و فرمود : سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند ، او نخستین ایمان آورنده شما ، و وفادارترین شما به عهد خدا ، و قیام کننده ترین شما به امر خدا ، و عادل ترین شما در میان رعیت ، و مساوى تقسیم کننده ترین شما ، و ارجمندترین شما در نزد خداست . آن گاه این آیه نازل شد :ان الذین آمنوا ... کفایه الطالب، طبع الغری: 118.

خیر البریة کیست و چیست؟

ازمیان دهها روایت پیرامون آیه خیر البریه شماری از آن را ملاحظه نمودید که با صراحت مصداق و فرد مورد نظر خداوند را معرفی می کرد که برای اهل فکر و تحقیق باید کافی باشد و در نوع خود مشت تحریف گران و بد خواهان علی و فرزندان او را باز و رسوا می کند و از سوئی برتری آن امام همام را بر پیامبران، غیر از رسول خاتم و منصب نبوت  اثبات می کند، چرا که جمله «خیر البریه» به معنای برترین آفریده است و صفتی است که بدون شک از آغاز خلقت تا پایان نظام هستی را شامل می شود واین افتخاری است که نصیب علی بن ابی طالب علیه السلام شده است.

 

سیمای برتر علی علیه السلام در حدیث

 

تصویر چهره ملکوتی امیر مؤمنان علی علیه السلام و بازخوانی سیمای معنوی و ومجسم ساختن زیبائیهای رفتاری و عملی و گفتاری او از میان هزاران سخن رسول گرامی اسلام نیازمند خلق و آفرینش کتابها است، اگر چه بزرگانی در گذشته و حال به این مهم دست یازیده اند، احادیث و سخنان پیامبر اعظم، مربی و معلم امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان شخصیت و فضائل آن حضرت از حد و اندازه خارج است، که از بین این روایات حدیث ذیل را که موافق و مخالف نقل کرده اند و سند گویائی است بر مدعای ما و در حقیقت مکمل آیات پیشین و در وصف برتری امام علی علیه السلام بر تمام پیامبران غیر از خاتم انبیا است، به تفسیر و توضیح آن می پردازیم.

«من أراد أن یرى آدم فی علمه ، ونوحاً فی طاعته ، وإبراهیم فی خلته ، وموسى فی هیبته ، وعیسى فی صفوته ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه »

( هر کس به خواهد علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبیت ابراهیم ، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى را ببیند باید به على بن ابى طالب بنگرد ) .

قوله صلى الله علیه وآله وسلم : ( من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، والى آدم فی علمه ، والى إبراهیم فی حلمه ، والى موسى فی فطنته ، والى عیسى فی زهده ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب ) . أخرجه البیهقی فی صحیحه ، والإمام أحمد بن حنبل فی مسنده ).

این حدیث را همانگونه که در پایان حدیث قبل مشاهده می کنید از دو تن محدث و نویسنده مشهور و صاحب آثار و تالیفات معتبر یعنی احمد حنبل و بیهقی نقل کرده اند که متاسفانه در چاپهای فعلی دیده نمی شود و گویا دست تحریف این حدیث را نیز به سرنوشتی همانند تحریف و اسقاط دیگر احادیث و منقولات تاریخی در فضائل اهل بیت و علی علیهم السلام دچار کرده است.

ابن ابی الحدید معتزلی با اعتراف به ویژگیهای برتر امیر المؤمنین علیه السلام و بدون هیچ گونه شبهه ای این حدیث را با استناد به همان دو شخصیت نقل کرده است.

الخبر الرابع : من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، وإلى آدم فی علمه ، وإلى إبراهیم فی حلمه ، وإلى موسى فی فطنته ، وإلى عیسى فی زهده ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب ' . رواه أحمد بن حنبل فی المسند ، ورواه أحمد البیهقی فی صحیحه .

شرح نهج البلاغة ، ج 9   ص 100.

فخر رازى در ادامه داستان محمود حمصی که در استدلال به آیه مباهله سخن وی را نقل کردیم می گوید:

ویؤید الاستدلال بهذه الآیة ، الحدیث المقبول عند الموافق والمخالف ، وهو قوله علیه السلام : ( من أراد أن یرى آدم فی علمه ، ونوحاً فی طاعته ، وإبراهیم فی خلته ، وموسى فی هیبته ، وعیسى فی صفوته ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه ) فالحدیث دل على أنه اجتمع فیه ما کان متفرقاً فیهم ، وذلک یدل على أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوى محمد صلى الله علیه وسلم...

در تأیید این استدلال به آیه شریفه حدیثى است که مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم است که فرمود : ( هر که مى خواهد به علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبیت ابراهیم ، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى بنگرد باید به على بن ابى طالب بنگرد ) . زیرا این حدیث دلالت دارد که همه این صفاتى که در این پیامبران به طور پراکنده موجود است یک جا در على علیه السلام گرد آمده است ، و همین دلیل است که على علیه السلام از همه پیامبران جز پیامبر ما صلى الله علیه و آله و سلم افضل است .التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 8   ص 72.

ابو حیان آندلسی صاحب تفسیر البحر المحیط چاره ای ندیده است جز اینکه اصل حدیث را انکار و آن را از احادیث موضوعه معرفی کند، که البته دیدگاه افرادی از این قبیل کاملا روشن است، چون موضوع حدیث بیان مناقب علی علیه السلام از زبان فرستاده خدا و پیامبر بزرگ الهی رسول خاتم است و آثاری از این قبیل باید محکوم به جعل و وضع گردد. وی می گوید:

وأما الحدیث الذی استدل به فموضوع لا أصل له . وهذه النزغة التی ذهب إلیها هذا الحمصی من کون علی أفضل من الأنبیاء علیهم السلام سوى محمد صلى الله علیه وسلم ) ، وتلقفها بعض من ینتحل کلام الصوفیة ، ووسع المجال فیها ، فزعم أن الولی أفضل من النبی...هذه المقالة مخالفة لمقالات أهل الإسلام . نعوذ بالله من ذلک...

حدیث برتری علی بر پیامبران جعلی و ساخته صوفی مسلکان است...فکر برتری ولیّ برنبی با عقائد اسلامی سازگاری ندارد. تفسیر البحر المحیط: ج 2  ص 504 .

نویسنده و شارح کتاب «شرح احقاق الحق» مرحوم مرعشی، با تحقیقی عمیق و مفصل به استخراج این حدیث با الفاظ متنوع آن از منابع روائی اهل سنت پرداخته است که به دو حدیث اکتفا نموده و به منابع ذکر شده از سوی ایشان اشاره می کنیم:

الحدیث الرابع والعشرون ( من أراد أن ینظر إلى آدم ، إلى نوح ، إلى إبراهیم ، إلى موسى ، إلى عیسى ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب علیه السلام ) رواه جماعة من أعلام العامة فی کتبهم : منهم العلامة المولوی ولی الله اللکنهوئی فی ( مرآة المؤمنین فی مناقب أهل بیت سید المرسلین ) ( ص 35 ) قال : ( فی حدیث ) قال صلى الله علیه وسلم : من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه وإلى نوح فی تقواه وإلى إبراهیم فی حلمه وإلى موسى فی هیبته وإلى عیسى فی عبادته فلینظر إلى علی بن أبی طالب .

(هر کس به خواهد علم آدم ، تقوای نوح ، بردباری ابراهیم ، هیبت موسى و عبادت عیسى را ببیند باید به على بن ابى طالب بنگرد ) .

سپس مرحوم مرعشی منابع متنوع و فراوانی از بزرگان اهل سنت که این حدیث را با مضامین متعدد نقل کرده اند نام می برد که در ذیل مشاهده می فرمائید:

علامة شهاب الدین أحمد حسینی شافعی شیرازی فی ( توضیح الدلائل ) ( ص 232 نسخة مکتبة الملی بفارس )و علامة أبو حفص عمر بن محمد بن خضر ملا موصلی فی ( الوسیلة) ( ص 168 ط حیدر آباد الدکن )، علامة شریف سید حسین علی شاه بن سید روشن علی شاه حسینی نقوی بخاری حنفی هندی، متوفى سنة 1322 فی ( تحقیق الحقایق ، کلزار مرتضوی ، محبوب القلوب ) ( ص 9 ط لاهور )، علامة سید أحمد بن محمد بن أحمد حسینی شافعی در ( التبر المذاب ) ( ص 33 نسخة مکتبتنا العامة بقم ). علامة جمال الدین محمد بن مکرم أنصاری جزرجی فی ( مختصر تاریخ دمشق ) ( ج 17 ص 148 نسخة طوب قبوسرای بإسلامبول )، علامة یحیى بن موفق بالله شجری متوفى سنة 499 فی ( الأمالی ) ( ج 1 ص 133 ) علامة شیخ حسام الدین مردی حنفی فی ( آل محمد ) ( ص 424 نسخة مکتبة السید الأشکوری ) علامة شریف أبو المعالی مرتضى محمد بن علی حسینی بغدادی فی ( عیون الأخبار فی مناقب الأخیار ) ( ص 26 نسخة مکتبة الفاتیکان ).

شرح احقاق الحق للمرعشی: 22/ 296 300.

علامه امینی نویسنده اثر گران سنگ و ماندگار «الغدیر» نیز با نقل این حدیث از منابع گوناگون اهل سنت همچون مسند احمد و فضائل الصحابه بیهقی و مناقب خوارزمی و... گوشه ای از امتیازات و برتریهای امر مؤمنان را اثبات و بر صحت حدیث مُهر تایید می‌زند. 

1 - أخرج إمام الحنابلة أحمد عن عبد الرزاق بإسناده المذکور بلفظ : من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه ، وإلى نوح فی فهمه ، وإلى إبراهیم فی خلقه ، وإلى موسى فی مناجاته ، وإلى عیسى فی سنته ، وإلى محمد فی تمامه وکماله ، فلینظر إلى هذا الرجل المقبل . فتطاول الناس فإذا هم بعلی بن أبی طالب کأنما ینقلع من صبب ، و ینحط من جبل.

و نیز برخی از مشاهیر اهل سنت در آثار خویش با الفاظ مشابه و گاه با تغییر آن را نقل کرده اند که از جمله آنان افراد ذیل است:

أبو بکر أحمد بن حسین بیهقی متوفاى 458 در ( فضایل الصحابة ).

حافظ أحمد بن محمد عاصمی در کتاب [ زین الفتى فی شرح سورة هل أتى ].

خوارزمی مالکی متوفاى 568 در ( المناقب ) ص 49 (83ح 70). و ص 39 (88 ح 79).

أبو سالم کمال الدین محمد بن طلحة شافعی متوفاى 652 در ( مطالب السئول ) به نقل از کتاب ( فضایل الصحابة ) بیهقی.

عز الدین ابن أبی الحدید متوفاى 655 در ( شرح نهج البلاغة ) ج 2 ص 236 ودر ج 2 ص 449 به نقل از أحمد و بیهقی .

حافظ أبو عبد الله گنجی شافعی متوفاى 658 ، در ( کفایة الطالب ) ص 45 .

حافظ أبو عباس محب الدین طبری متوفاى 694 در ( الریاض النضرة ) 2 ص 218 .

شیخ الاسلام حموئی متوفاى 722 ، در ( فراید السمطین )

قاضی عضد أیجی شافعی متوفاى 756 ، در ( المواقف ) ج 3 ص 276

تفتازانی شافعی متوفاى 792 فی ( شرح المقاصد ) 2 ص 299.

ابن صباغ مالکی متوفاى 855 در ( الفصول المهمة ) ص 21 به نقل از [ فضایل الصحابة ] بیهقی.

سید محمود آلوسی متوفاى 1270 در شرح عینیة عبد الباقی عمری ص 27.

صفوری در ( نزهة المجالس ) 2 ص 240.»

سید أحمد قادین خانی در ( هدایة المرتاب ) ص 146 .

العلامه الامینی، الغدیر: ج 30، ص 355- 360.

نتیجه و خلاصه

شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم و شخص امیر مؤمنان علی بن ابوطالب علیه السلام و ملقب شدن به نفس رسول خدا که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است و حدیث معروف (أشباه) که در آن از ویژگیهای بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و...علیهم السلام، یاد شده و در آن فرد شایسته‌ای‌ که نمادی از این امتیازات و ویژگیهای بی‌مانند است معرفی می شود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم است.