مقدمه:
وجود مقدس امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما در سال 128 هجری قمری در منطقه ابواء بدنیا آمدند. پدر گرامی ایشان وجود مقدس امام صادق سلام الله علیه و مادر بزرگوار ایشان حمیده خاتون سلام الله علیها نام داشت. شهادت آن حضرت نیز 25 رجب المرجب سال 183 هجری قمری در بغداد واقع گردید. در این نوشتار بر آنیم تا به صورت مختصر در ضمن چهار بخش زیر به شخصیت با کرامت آن حضرت را از منظر کتابها و نظرات علمای اهل سنت بپردازیم.
1ـ نظرات علمای اهل سنت پیرامون شخصیت امام کاظم سلام الله علیه
2ـ توسل علمای اهل سنت به موسی بن جعفر علیهماالسلام
4ـ برخورد امام کاظم علیه السلام با دشمنان
امید است مورد قبول آن حضرت واقع گردد.
بخش اول: نظرات علمای اهل سنت پیرامون شخصیت امام کاظم علیه السلام
امام کاظم علیه السلام در بین علمای اهل سنت جایگاه ویژهای دارد و از حضرت به بزرگی یاد کردهاند. در این خصوص به نظرات علمای اهل سنت اشاره میکنیم:
ابن سمعون (متوفای 387 هـ.ق):
وی پیرامون امام هفتم مینویسد :
وتوفی موسى الکاظم فی رجب سنة ثلاث وقیل سنة سبع وثمانین ومائة ببغداد مسموماً، وقیل إنه توفی فی الحبس وکان الشافعی یقول قبر موسى الکاظم التریاق المجرب .
[حضرت] موسى کاظم در رجب سال صد و هفتاد و سه و یا صد و هفتاد و هشت هجری در بغداد مسموم شد و از دنیا رفت ؛ و گفته شده است که او در حبس از دنیا رفت .
شافعی می گفت : قبر موسی کاظم نوشداروی مجرب است.
ابن سمعون ، أبو الحسن محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس البغدادی ، أمالی ابن سمعون ، ج 1 ، ص125 .
خطیب بغدادی (متوفای 463 هـ.ق):
خطیب بغدای، ابن خلکان، مزی و دیگر علمای اهل سنت پیرامون آن حضرت نوشته اند:
وکان سخیا کریما وکان یبلغه عن الرجل أنه یؤذیه فیبعث إلیه بصرة فیها ألف دینار وکان یصر الصرر ثلاثمائة دینار وأربعمائة دینار ومائتی دینار ثم یقسمها بالمدینة وکان مثل صرر موسى بن جعفر إذا جاءت الإنسان الصرة فقد استغنى.
او سخاوتمند و بزرگوار بود و کسی که به او بدی می کرد، کسیه ای هزار دیناری برای او می فرستاد و کیسههای پول را به 300 دینار و 400 دینار و 200 دینار بسته بندی می نمود و میان فقرای مدینه تقسیم می کرد؛ کیسه های پول ایشان بین مردم ضرب المثل بود و اگر کیسه ای از موسی بن جعفر علیهماالسلام به فردی می رسید، بی نیاز می شد.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13 ص 28 ، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الکمال، ج 29 ص 44 ، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.
إبن خلکان، ابوالعباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفاى681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج 5 ص 308 ، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
ابن جوزی حنبلی (متوفاى 597 هـ ق):
عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج ابن الجوزی الحنبلی چنین می نویسد:
موسى بن جعفر بن محمد بن علی إبن الحسین بن علی أبو الحسن الهاشمی علیهم السلام. کان یدعى العبد الصالح لأجل عبادته واجتهاده وقیامه باللیل وکان کریما حلیما إذا بلغه عن رجل أنه یؤذیه بعث إلیه بمال.
موسى بن جعفر بن محمد بن علی إبن الحسین بن علی أبو الحسن الهاشمی علیهم السلام به خاطر عبادت و کوشش و شب زنده داری به عبد صالح نامیده شد. او فردی کریم و حلیمی بود و هنگامی که با خبر می شد که فردی ایشان را اذیت کرده است، برای وی مالی را می فرستاد.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، صفة الصفوة، ج 2 ص 184 ، تحقیق: محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی، ناشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1399هـ – 1979م.
فخر رازی (متوفای 604 هـ.ق):
وی در تفسیر به اقوال مختلف پیرامون معنای کوثر در سوره کوثر، اشاره می کند که امام کاظم علیه السلام یکی از مصادیق کوثر است چنان چه میگوید :
والقول الثالث: الکوثر أولاده.... الأکابر من العلماء کالباقر والصادق والکاظم والرضا (علیهم السلام) ).
نظر سوم آن است که مراد از کوثر ، فرزندان رسول خدا هستند ؛ بزرگانی از علما ؛ مانند باقر و صادق و کاظم و رضا علیهم السلام از آنان هستند.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی، التفسیر الکبیر ج 32، ص 117، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421هـ - 2000م ، چاپ اول.
محمد بن طلحه شافعی (متوفاى652 هـ ق):
محمد بن طلحه از علمای شافعی مذهب پیرامون آن حضرت می نویسد:
أبی الحسن موسى بن جعفر الکاظم ( علیهما السلام ) الإمام موسى الکاظم ( علیه السلام ) . . . هو الإمام الکبیر القدر ، العظیم الشأن ، الکبیر المجتهد ، الجاد فی الاجتهاد ، المشهور بالعبادة ، المواظب على الطاعات ، المشهود له بالکرامات ، یبیت اللیل ساجدا وقائما ، ویقطع النهار متصدقا وصائما ، ولفرط حلمه وتجاوزه عن المعتدین علیه دعى کاظما، کان یجازى المسئ بإحسانه إلیه ویقابل الجانی بعفوه عنه ، ولکثرة عبادته کان یسمى بالعبد الصالح، ویعرف بالعراق باب الحوائج إلى الله لنجح مطالب المتوسلین إلى الله تعالى به ، کرامته تحار منها العقول.
ابی الحسن، موسی بن جعفر الکاظم، امام کاظم سلام الله علیهما... او امامی بزرگ قدر ، عظیم الشأن ، بسیار متهجّد ، اهل جدیت در کوشش، کسی که کرامات او آشکار و به عبادت مشهور، و به طاعت مواظب بود. شبها را در حال سجود و قیام سپری می کرد و روزها را با صدقه وروزه می گذرانید وبه خاطر شدت حلم و گذشتی که نسبت به جسارت کنندگان به خود داشت، کاظم خوانده می شد. کسی را که به او بدی می کرد با نیکی و احسان پاداش می داد. با جنایت کننده نسبت به خویش، با عفو وبخشش مقابله می کرد . و به خاطر کثرت عباداتش عبد صالح نام گرفت، و در عراق به باب الحوائج إلی الله مشهور است . چرا که کسانی که بوسیله او به خدای توانا متوسل می شوند ، از توسل خویش نتیجه می گیرند . کراماتش عقلها را حیران می کند.
الشیخ کمال الدین محمد بن طلحة الشافعی (متوفاى652هـ)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع)، ص 447 ، تحقیق ماجد ابن أحمد العطیة.
ابن أبی الحدید معتزلی (متوفاى655 هـ ق):
ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهل سنت و شارح کتاب نهج البلاغه پیرامون آن حضرت می نویسد:
موسى بن جعفر بن محمد - وهو العبد الصالح - جمع من الفقه والدین والنسک والحلم والصبر.
موسى بن جعفر بن محمد او همان عبد صالح است. [او] بین فقه و دین و پرهیزگاری و حل و صبر جمع کرده بود.
إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 15 ص 172 ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
ابن خلکان (متوفای 681 هـ.ق):
وی در کتاب «وفیات الأعیان» پیرامون شخصیت حضرت چنین می نویسد:
موسى الکاظم . أبو الحسن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین ابن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم أحد الأئمة الاثنی عشر رضی الله عنهم أجمعین .
أنه یؤذیه فیبعث إلیه بصرة فیها ألف دینار وکان یصر الصرر ثلثمائة دینار وأربعمائة دینار ومائتی دینار ثم یقسمها بالمدینة .
ابوالحسن موسی کاظم فرزند جعفر صادق فرزند محمد باقر فرزند علی زین العابدین فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب (خداوند از او راضی باشد) یکی از امامان دوازده گانه [شیعیان] است که خدا از همه ایشان راضی باد .
ایشان بسیار بخشنده و کریم بود و گاهی به او خبر می رسید که کسی او را آزار می دهد ؛ اما به نزد وی کیسه ای که در آن هزار دینار بود می فرستاد؛ کیسههای پول را به 300 دینار و 400 دینار و 200 دینار بسته بندی می نمود و میان فقرای مدینه تقسیم می کرد.
إبن خلکان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ، ج 5 ، ص308 ، ناشر : دار الثقافة - لبنان ، تحقیق : احسان عباس .
نظام الدین النیسابوری (متوفای 728 هـ.ق):
وی نیز همانند فخر رازی در تفسیر سوره کوثر، بنابر قول سوم امام کاظم علیه السلام را به عنوان یکی از مصادیق کوثر بیان می کند :
والقول الثالث أن الکوثر أولاده ... ثم العالم مملوء منهم ... والعلماء الأکابر منهم لا حد ولا حصر لهم . منهم الباقر والصادق والکاظم والرضی والتقی والنقی والزکی وغیرهم.
نظر سوم آن است که مراد از کوثر ، فرزندان رسول خدا هستند ؛ عالم مملو از فرزندان رسول خداست؛ به قدری عالمان بزرگ از اهل بیت هستند که به شمارش نمی آیند حضرت باقر و صادق و کاظم و رضا و جواد و هادی و حسن عسکری علیهم السلام از آن علما هستند.
تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان ، اسم المؤلف: نظام الدین الحسن بن محمد بن حسین القمی النیسابوری الوفاة: 728 هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1416هـ - 1996م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : الشیخ زکریا عمیران
تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان ج 6 ص 576
ابن تیمیه حرانی (متوفای 728 هـ.ق):
ابن تیمیه حرانی نیز پیرامون شخصیت آن حضرت می نویسد:
وموسى بن جعفر مشهور بالعبادة والنسک.
و موسی بن جعفر علیهماالسلام مشهور به عبادت و پرهیزگاری بود.
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج 4 ص 57 ، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ..
ابو الفداء (متوفاى732هـ ق):
ابو الفداء پیرامون شخصیت امام کاظم علیه السلام می نویسد:
ثم دخلت سنة ثلاث وثمانین ومائة فیها توفی موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب ببغداد فی حبس الرشید، وحبسه عند السندی بن شاهک، وتولى خدمته فی الحبس أخت السندی، وحکت عن موسى المذکور أنه کان إِذا صلى العتمة، حمد الله ومجده ودعاه إِلى أن یزول اللیل، ثم یقوم یصلی حتى یطلع الصبح، فیصلی الصلح ثم یذکر الله تعالى حتى تطلع الشمس، ثم یقعد إِلى ارتفاع الضحى، ثم یرقد ویستیقظ قبل الزوال، ثم یتوضأ ویصلی حتى یصلی العصر، ثم یذکر الله تعالى حتى یصلی المغرب، ثم یصلی ما بین المغرب والعتمة، فکان هذا دأبه إِلى أن مات رحمة الله علیه، وکان یلقب الکاظم: لأنه کان یحسن إِلى من یسیء إِلیه، ... وقبره مشهور هناک، وعلیه مشهد عظیم فی الجانب الغربی من بغداد.
در سال 183 موسا الکاظم فرزند جعفر صادق فرزند محمد باقر فرزند علی زین العابدین فرزند حسین بن علی بن ابی طالب در بغداد در زندان هارون از دنیا رفت .
ایشان نزد سندی بن شاهک زندان بود و در زندان خواهر سندی خدمت به حضرت را به عهده گرفت .
در مورد ایشان نقل شده است که وقتی نماز عشاء را می خواند حمد الهی را به جای آورده و او را ستایش گفته دعا میکرد تا اینکه صبح می شد ؛ سپس نماز صبح را می خواند و خدا را تا طلوع خورشید یاد می کرد . سپس تا بالا آمدن روز می نشست و کمی استراحت می کرد و قبل از ظهر بیدار می شد ، سپس وضو گرفته و نماز می خواند تا اینکه نماز عصر را به جای آورد . سپس یاد خدا می گفت تا نماز مغرب را به جا می آورد . سپس بین نماز مغرب و عشاء نماز می خواند .
این روش ایشان بود تا زمانی که از دنیا رفت .
و ملقب به کاظم شد بدین سبب که به کسانی که به او بدی می کردند نیکی می کرد ...و قبر او در آنجا مشهور و معروف است در قسمت غرب بغداد مکانی بزرگ بر روی قبرش قرار دارد.
أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفاى732هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج 1 ص 157-158 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.
شمس الدین ذهبی (متوفای 748 هـ.ق):
شمس الدین ذهبی یکی از علمای بزرگ اهل سنت پیرامون شخصیت آن حضرت می نویسد:
وقد کان موسى من أجواد الحکماء ومن العباد الأتقیاء وله مشهد معروف ببغداد.
و موسی بن جعفر از سخاوتمند ترین حکماء و از عبادت کنندگان پرهیزگار بود و محل شهادت او در بغداد معروف است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 6 ، ص 539 ، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
وی همچنین در کتاب دیگرش می نویسد:
کان موسى بن جعفر یدعى العبد الصالح من عبادته واجتهاده.
موسی بن جعفر به خاطر کثرت عبادت ومجاهدت در راه خدا به «عبد صالح» ملقب شد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 6 ص 271 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .
ذهبی همچنین در تاریخ الاسلام چنین می نویسد:
موسى الکاظم ... وکان صالحاً ، عالماً ، عابداً ، متألهاً.
موسی کاظم فردی صالح و عالم و عابد و در مسیر خدا بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 12 ص 417 ، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
ابن الوردی (متوفاى749هـ ق):
ابن الوردی از علمای اهل سنت پیرامون آن حضرت می نویسد:
سمی الکاظم : لإحسانه إلى من یسیء إلیه ... وقبره علیه مشهد عظیم بالجانب الغربی من بغداد .
کاظم نامیده شد چرا کسی که به او بدی می کرد، به او احسان می کرد و روی قبرش مکانی بزرگ در قسمت غربی بغداد قرار دارد.
ابن الوردی ، زین الدین عمر بن مظفر (متوفاى749هـ) ، تاریخ ابن الوردی ، ج 1 ص 198 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت ، الطبعة : الأولى، 1417هـ - 1996م.
أبو محمد یافعی (متوفای 768 هـ.ق):
یافعی نیز پیرامون آن حضرت می نویسد:
وفیها توفى السید أبو الحسن موسى الکاظم ولد جعفر الصادق کان صالحا عابدا جوادا حلیما کبیر القدر وهو أحد الائمة الاثنى عشر المعصومین فی اعتقاد الامامیة وکان یدعى بالعبد الصالح من عبادته واجتهاده وکان سخیا کریما .
در این سال ابوالحسن موسی کاظم فرزند جعفر صادق از دنیا رفت ؛ او فردی صالح و عابد و بخشنده و صبور و دارای جایگاهی بزرگ بود ؛ ایشان یکی از امامان دوازده گانه است که به اعتقاد شیعیان معصوم هستند ؛ ایشان را به خاطر عبادت و تلاشش در راه خدا، عبد صالح می خواندند ، و بسیار بخشنده و کریم بود .
الیافعی ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان ، مرآة الجنان وعبرة الیقظان ، ج 1 ، ص394 ، ناشر : دار الکتاب الإسلامی - القاهرة - 1413هـ - 1993م .
ابن صباغ مالکی(متوفاى855 هـ ق):
ابن صباغ در کتاب الفصول المهمة می نویسد:
وهو المعروف عند أهل العراق بباب الحوائج إلى اللَّه ، وذلک لنجح قضاء حوائج المسلمین ونیل مطالبهم وبلوغ مآربهم وحصول مقاصدهم.
و او [موسی بن جعفر علیهاالسلام] نزد اهالی عراق به باب حوائج الی الله معروف بود چرا که در بر آورده شدن حاجات مسلمانان و رسیدن به مطلوب آنان و بر آورده شدن نیازمندی آنان و رسیدن به مقاصد آنان نتیجه حاصل می شد.
ابن صباغ المالکی المکی، علی بن محمد بن أحمد (متوفاى855 هـ)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ج 2 ص 932 ، تحقیق: سامی الغریری، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1422هـ .
ابن حجر هیثمی (متوفای 973 هـ.ق):
ابن حجر هیثمی نیز در کتاب الصواعق المحرقه خود که رد بر مذهب و مکتب شیعه می باشد، پیرامون شخصیت موسی بن جعفر سلام الله علیهما می نویسد:
موسى الکاظم وهو وارثه علما ومعرفة وکمالا وفضلا سمی الکاظم لکثرة تجاوزه وحلمه وکان معروفا عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج عند الله وکان أعبد أهل زمانه وأعلمهم وأسخاهم.
موسی کاظم علم و معرفت و فضل و کمال را از پدرش به ارث برد و در اثر عفو و گذشت و بردباری که از خود نشان می داد، ملقب به «کاظم» شد؛ نزد عراقیها به «باب الحوائج نزد خدا» معروف بود و در زمان خودش عابدترین، عالمترین و بخشندهترین فرد بود.
الهیتمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 590 ، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
قرمانی (متوفى 1019هـ ق):
احمد بن یوسف قرمانی نیز می نویسد:
هو الامام الکبیر القدر، الأوحد، الحجة، الساهر لیله قائما، القاطع نهاره صائما، المسمی لفرط حلمه وتجاوزه عن المعتدین کاظما. هوالمعروف عند أهل العراق بباب الحوائج، لأنه ما خاب المتوسل به فی قضاء حجاة قط.
او امامی بلند مرتبه و یگانه و حجت بود. در شبهایش ایستاده بود (کنایه از عبادت) و در روز ها قاطع و روزه دار بود . به خاطر کثرت حلمش و گذشت از کسانی که به او تعدی کرده اند کاظم نامیده شد. و او نزد مردم عراق به باب الحوائج مشهور بود چرا که هر کسی در بر آورده شدن حاجاتش به او متوسل می شد به دست می آورد.
القرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول فی التاریخ، ج 1 ص 337 ، (المتوفى: 1019هـ)، المحقق، الدکتور فهمی سعد، الدکتور أحمد حطیط، عالم الکتاب.
نبهانی ( متوفای 1350 ه ق) :
یوسف بن اسماعیل نبهانی از علمای اهل سنت پیرامون آن حضرت می نویسد:
موسی الکاظم أحد أعیان اکابر الائمة من ساداتنا آل البیت الکرام هداة الاسلام رضی الله عنهم أجمعین ونفعنا ببرکاتهم و أماتنا علی حبهم وحب جدهم الأعظم صلی الله علیه وسلم.
موساى کاظم یکى از اعیان بزرگان امامان از سادات ما آل بیت کرام و هادیان اسلام ـ رضى الله عنهم ـ بود. خداوند ما را به برکات آنان نفع دهد و ما را بر محبّت آنان و محبّت جدّ بزرگشان بمیراند.
النبهانی، یوسف بن اسماعیل، جامع کرامات الأولیاء، ج 2 ص 495 ، مرکز أهلسنة برکات رضا فور بندر غجرات، هند، الطبعة الأولی، 2001 م.
خیرالدین زرکلی (متوفای 1410هـ):
وی پیرامون شخصیت حضرت چنین می نویسد:
موسى بن جعفر الصادق بن محمد الباقر، أبو الحسن: سابع الأئمة الاثنی عشر، عند الإمامیة.کان من سادات بنی هاشم، ومن أعبد أهل زمانه، وأحد کبار العلماء الأجواد.
موسى بن جعفر الصادق بن محمد الباقر، أبو الحسن: هفتمین امام از ائمه دوزاده گانه نزد شیعه. وی از سادات بنی هاشم و عابد ترین مردم زمان خویش بود و یکی از بزرگان علمای بخشنده بود.
الزرکلی ، خیر الدین (متوفای 1410هـ)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین ، ج 7 ص 321 ، ناشر: دار العلم للملایین ـ بیروت، الطبعة: الخامسة، 1980م.
محمد دیاب الإتلیدی(متوفای 1425هـ ق):
وی نیز پیرامون آن حضرت می نویسد:
وکان یتزیا بزی أعرابی زهداً فی الدنیا وتباعداً عنها
و او [موسی بن جعفر علیهماالسلام] از لحاظ زهد در دنیا و دوری گزیدن از آن، به سبک عرب های ساده، بیابان نشین لباس می پوشید.
الإتلیدی، محمد دیاب، إعلام الناس بما وقع للبرامکة مع بنی العباس، ص 118 ، المحقق: محمد أحمد عبد العزیز سالم ، دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1425هـ - 2004 م.
بخش دوم: توسل علمای اهل سنت به موسی بن جعفر علیهماالسلام
بزرگان اهل سنت معتقد بودند که امام موسی بن جعفر علیه السلام دارای مقام باب الحوائج بوده و هر کس به ایشان متوسل بشود حاجتش برآورده میشود. برخی از علمای اهل سنت نیز هنگام گرفتاری به حضرت متوسل میشدند و حاجت میگرفتند که در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم:
ابن سمعون (متوفای 387 هـ.ق):
وی پیرامون امام هفتم به نقل از شافعی مینویسد :
کان الشافعی یقول قبر موسى الکاظم التریاق المجرب .
شافعی همیشه میگفت : قبر موسی کاظم نوشداروی مجرب است.
ابن سمعون ، أبو الحسن محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس البغدادی ، أمالی ابن سمعون ، ج 1 ، ص125 .
الدمیری (متوفای 808 هـ.ق):
ایشان نیز همانند ابن سمعون نقل می کند که امام شافعی قبر آن حضرت را نوشدارویی مجرب می دانست.
کان الشافعی یقول قبر موسى الکاظم التریاق المجرب .
شافعی همیشه میگفت : قبر موسی کاظم نوشداروی مجرب است.
الدمیری، کمال الدین محمد بن موسى بن عیسى، الوفاة: 808 هـ ، حیاة الحیوان الکبرى ج1، ص 189، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424 هـ - 2003م ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : أحمد حسن بسج.
ابن صباغ مالکی (متوفاى855 هـ):
ابن صباغ در کتاب الفصول المهمة می نویسد:
وهو المعروف عند أهل العراق بباب الحوائج إلى اللَّه ، وذلک لنجح قضاء حوائج المسلمین ونیل مطالبهم وبلوغ مآربهم وحصول مقاصدهم.
و او [موسی بن جعفر علیهاالسلام] نزد اهالی عراق به باب حوائج الی الله معروف بود چرا که در بر آورده شدن حاجات مسلمانان و رسیدن به مطلوب آنان و بر آورده شدن نیازمندی آنان و رسیدن به مقاصد آنان نتیجه حاصل می شد.
ابن صباغ المالکی المکی، علی بن محمد بن أحمد (متوفاى855 هـ)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ج 2 ص 932 ، تحقیق: سامی الغریری، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1422هـ .
ابن حجر هیثمی (متوفای 973 هـ.ق):
ابن حجر هیثمی نیز در کتاب الصواعق المحرقه خود که رد بر مذهب و مکتب شیعه می باشد، پیرامون شخصیت موسی بن جعفر سلام الله علیهما می نویسد:
وکان معروفا عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج عند الله.
موسی کاظم علم و معرفت و فضل و کمال را از پدرش به ارث برد و در اثر عفو و گذشت و بردباری که از خود نشان می داد، ملقب به «کاظم» شد؛ نزد عراقیها به «باب الحوائج نزد خدا» معروف بود و در زمان خودش عابدترین، عالمترین و بخشندهترین فرد بود.
الهیتمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 590 ، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
توسل ابا علی خلال:
ابا علی خلال، از علمای بزرگ اهل سنت از جمله کسانی است که به قبر موسی بن جعفر علیهماالسلام توسل جسته است چنانچه خطیب بغدادی و ابن جوزی با سند صحیح می نویسند:
اخبرنا احمد بن جعفر بن حمدان القطیعی قال :سمعت الحسن بن ابراهیم الخلاّل یقول : ما اهمّنی امر، فقصدت قبر موسی بن جعفر (علیه السلام) . فتوسلت به إلا سهل الله لی ما احب .
احمد بن جعفر بن حمدان القطیعی خبر داد که شنیدم حسن بن ابراهیم خلال می گفت : هیچ مشکلی پیش نیامد مگر این که به موسی بن جعفر (علیه السلام) توسل کردم وخداوند همانی را که دوست داشتم به من داد .
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، تاریخ بغداد، ج 1 ص 120 ، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 9 ص 89 ، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1358.
عبدالباقی العمری الفاروقی( متوفای 1279 هـ ق):
عبدالباقی العمری الفاروقی صاحب کتاب «التریاق الفاروقی فی منشأت الفاروقی» که از نوادگان خلیفه دوم نیز می باشد، در قضیه توسل و گره گشایی با توسل به موسی بن جعفر علیهماالسلام می نویسد:
لذو استجر متوسلا ان ضاق امرک او تعسر
بأبی الرضا جدالجواد محمد موسی بن جعفر.
اگر کارت تنگ یا مشکل شد، به پدر امام رضا و جد محمد جواد، موسی بن جعفر علیهالسلام توسل کن.
و در جایی دیگر نوشته است:
أیا ابن النبی المصطفی و ابن صفوه
علی و یا ابن الطهر سیدة النساء
لا کان موسی قد تقدس فی طوی
فأنت الذی و ادیه فی تقدسا
خلعنا نفوسا قبل خلع نعالنا
غداة حللنا مرقدا منک مأنوسا
و لیس علینا من جناح بخلعها
لانک بالوادی المقدس یا موسی
نحن إذا عم خطب او دحی
کرب و خفنا نکتة من حاسد
لذنا بموسی الکاظم بن جعفر
الصادق بن الباقر بن الساجد
ابن الحسین بن علی بن ابی
طالب بن شیبة المحامد
هان ای فرزند رسول برگزیده خدا و ای فرزند برادر رسول خدا علی و ابن فرزند سرور زنان عالم فاطمه طاهره. اگر موسای پیامبر به جهت رفتنش به طور سینا تقدس پیدا کرد، توئی که طور سینا به جهت تو لباس قداست به خود پوشید. صبحگاهان هنگامی که پا به مرقد شما میگذاریم پیش از آن که کفشهای خود از پا درآوریم روحهایمان به دلیل کثرت انسی که با تو داریم، نزدیک است از بدنها خارج است. اگر روحمان در هوای تو از بدنها خارج شود، باکی نیست برای این که تو ای موسی یکهتاز وادی مقدس هستی. هنگامی که حادثهای ما را دامنگیر میشود یا اندوهی روزگار را بر ما تاریک میکند و یا از نکبت حاسدی در خوف و هراس افتادیم. به موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند باقر بن سجاد فرزند حسین بن علی بن ابیطالب فرزند شیبة الحمد پناه میبریم.
التریاق الفاروقی فی منشأت الفاروقی، ص 98-99.
قرمانی (المتوفى: 1019هـ ق):
احمد بن یوسف قرمانی نیز می نویسد:
هوالمعروف عند أهل العراق بباب الحوائج، لأنه ما خاب المتوسل به فی قضاء حجاة قط.
او نزد مردم عراق به باب الحوائج مشهور بود چرا که هر کسی در بر آورده شدن حاجاتش به او متوسل می شد به دست می آورد.
القرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول فی التاریخ، ج 1 ص 337 ، (المتوفى: 1019هـ)، المحقق، الدکتور فهمی سعد، الدکتور أحمد حطیط، عالم الکتاب.
بخش سوم: معجزات امام کاظم علیه السلام در کتب اهل سنت
در منابع اهل سنت روایات و حکایات فراوانی نقل شده است که ثابت میکند غیر انبیاء یعنی اولیاء الهی نیز دارای معجزه و کرامات هستند تا آنجا که ابن حبان در ذیل «باب المعجزات» عناوینی را ذکر کرده و در ذیل آن روایاتی را نقل میکند که ثابت میکند غیر از انبیاء نیز دارای معجزه هستند، وی به این مسئله چنین اعتراف میکند:
ذکر الخبر الدال على إثبات کون المعجزات فی الأولیاء دون الأنبیاء
ذکر خبری که دلالت دارد بر اثبات معجزات در اولیاء نه پیامبران
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 14 ص 408 ،تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م.
وی همچنین مینویسد:
ذکر خبر ثان یصرح بأن غیر الأنبیاء قد یوجد لهم أحوال تؤدی إلى المعجزات
خبر دوم نیز صراحت دارد که غیر انبیاء برای آنها حالاتی رخ میدهد که به معجزه منجر میشود
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 14 ص 41 ،تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م.
از جمله اشخاصی که از وی در منابع اهل سنت، معجزات و کرامات فراوانی نقل شده است، امام موسی بن جعفر علیهما السلام میباشد
ابن صباغ در اینباره مینویسد:
أمّا مناقبه وکراماته الظاهرة وفضائله وصفاته الباهرة تشهد له بأنه افترع منه الشرف
اما مناقب و کرامات و فضائل و صفات آشکار امام کاظم علیه السلام شهادت میدهد که شرافت از وی نشات گرفته است
ابن صباغ المالکی المکی، علی بن محمد بن أحمد (متوفاى855 هـ)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ص 937، تحقیق: سامی الغریری، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1422هـ
در اینجا به چند مورد از معجزات و کرامات امام اشاره میکنیم
قضیه شقیق بلخی و موسی بن جعفر علیهماالسلام:
شقیق بلخی قضیه برخورد موسی بن جعفر علیهمالسلام با خود را چنین نقل می کند:
وعن شقیق بن إبراهیم البلخی قال خرجت حاجا فی سنة تسع وأربعین ومائتین فنزلت القادسیة فبینا أنا أنظر إلى الناس فی زینتهم وکثرتهم فنظرت إلى فتى حسن الوجه شدید السمرة یعلو فوق ثیابه ثوب من صوف مشتمل بشملة فی رجلیه نعلان وقد جلس منفردا فقلت فی نفسی هذاالفتى من الصوفیة یرید أن یکون کلا على الناس فی طریقهم والله لأمضین إلیه ولأوبخنه فدنوت منه فلما رآنی مقبلا قال یا شقیق ) اجتنبوا کثیرا من الظن إن بعض الظن إثم ( ثم ترکنی ومضى فقلت فی نفسی إن هذا لأمر عظیم قد تکلم على ما فی نفسی ونطق بإسمی وما هذا إلا عبد صالح لألحقنه ولأسألنه أن یحالنی فأسرعت فی أثره فلم ألحقه وغاب عن عینی فلما نزلنا واقصة إذا به یصلی وأعضاؤه تضطرب ودموعه تجری فقلت هذا صاحبی أمضی إلیه وأستحله فصبرت حتى جلس وأقبلت نحوه فلما رآنی مقبلا قال یا شقیق إتل ) وإنی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدى ( ثم ترکنی ومضى فقلت إن هذا الفتى لمن الأبدال وقد تکلم على سری مرتین فلما نزلنا رمالا إذا بالفتى قائم على البئر وبیده رکوة یرید أن یستقی ماء فسقطت الرکوة من یده فی البئر وأنا أنظر إلیه فرئیت قد رمق السماء وسمعته یقول:
أنت ریی إذا ظمئت من الماء وقوتی إذا أردت الطعاما
اللهم سیدی مالی سواها فلا تعدمنیها قال شقیق فوالله لقد رأیت البئر قد إرتفع ماؤها فمد یده فأخذ الرکوة وملأها ماء وتوضأ وصلى أربع رکعات ثم مال إلى کثیب رمل فجعل یقبض بیده ویطرحه فی الرکوة ویحرکه ویشرب فأقبلت إلیه وسلمت علیه فرد علی السلام فقلت أطعمنی من فضل ما أنعم الله به علیک فقال یا شقیق لم تزل نعمة الله علینا ظاهرة وباطنة فأحسن ظنک بربک ثم ناولنی الرکوة فشربت منها فإذا سویق وسکر فوالله ما شربت قط ألذ منه ولا أطیب ریحا منه فشبعت ورویت فأقمت أیاما لاأشتهی طعاما ولا شرابا ثم لم أره حتى دخلنا مکة فرأیته لیلة إلى جنب قبة الشراب فی نصف اللیل یصلی بخشوع وأنین وبکاء فلم یزل کذلک حتى ذهب اللیل فلما رأى الفجر جلس فی مصلاه یسبح الله ثم قام فصلى الغداة وطاف بالبیت أسبوعا وخرج فتبعته فإذا له حاشیة وموال وهو على خلاف ما رأیته فی الطریق ودار به الناس من حوله یسلمون علیه فقلت لبعض من رأیته یقرب منه من هذا الفتى فقال هذا موسى بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام.
در سال 149 به حج رفتم و در قادسیه منزل کردیم . روزی جوانی نیکو صورت را دیدم که رنگ چهره اش بسیار زرد شده بود و لباسی پشمین داشت و پارچه ای بر روی خود انداخته بود و در پای او نعلین بود و به تنهایی جدای از مردم نشسته بود .
با خود گفتم : این جوان از صوفیان است و می خواهد باری بر دوش مردم باشد ؛ قسم به خدا به نزد وی رفته و او را توبیخ می کنم .
وقتی به او نزدیک شدم گفت : ای شقیق ، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید . به درستی که بسیاری از گمان ها ، گناه است .
پس با خود گفتم : این شخص بنده صالح است ؛ زیرا از آنچه من در ذهن داشتم به من خبر داد ! با او همراه شده و از او می خواهم که من را حلال نماید ، اما از دیدگان من پنهان شد .
وقتی که در واقصه منزل کردیم او را دیدم که نماز می خواند و اعضای بدن او می لرزد و اشک او روان است . با خود گفتم به نزد او می رود و از او عذر خواهی می کنم .
پس نماز خود را خلاصه کرده و به من گفت : ای شقیق : بدرستیکه من برای کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار نیک انجام دهند و سپس راه هدایت را در پیش گیرند ، بخشنده هستم .
با خود گفتم : این شخص از ابدال است ؛ دوبار از راز درون من سخن گفن .
وقتی در منطقه زباله منزل کردیم او را دیدم که در کنار چاهی ایستاده و ظرفی در دست دارد و می خواهد آب بردارد . ظرف از دستش به چاه افتاد ، پس روی خویش را به آسمان کرده و گفت
تو پروردگار من هستی در آن هنگام که تشنه آب باشم
و تو نیروی من هستی آن زمان که غذا بخواهم .
ای پرودگار من ، غیر از ظرف چیز دیگری نداشتم .
شقیق می گوید : قسم به خدا آب چاه را دیدم که بالا آمد و ایشان ظرف را گرفته و پر کرد و وضو گرفت و چهار رکعت نماز گذارد و سپس رو به پشته خاکی که در آنجا بود کرده ، مشتی از آن را برداشته و در ظرف ریخت و از آن می نوشید .
به ایشان گفتم : از زیادی آنچه خداوند به شما روزی داده است من را نیز اطعام کنید .
فرمودند : ای شقیق نعمت های خداوند همیشه در ظاهر و باطن بر ما جاری است . به پروردگارت گمان نیک داشته باش ؛ سپس ظرف را به من دادند و من از آن نوشیدم ؛ در آن ظرف شربت و شکر بود و به خدا قسم من شربتی گواراتر و خوشبو تر از آن ننوشیده ام ؛ هم سیر شدم و هم سیراب و تا چند روز نه اشتهای به غذا داشتم و نه آب .
پس از آن دیگر ایشان را ندیدم تا وارد مکه شدم .
شبی او را دیدم که در کنار گنبد سمت ناودان نیمه شب با خشوع و ناله و گریه نماز می خواند و تا آخر شب چنین بود . وقتی که فجر طالع شد در محل نماز خویش نشست و تسبیح گفت و سپس ایستاده نماز صبح را به جا آورد .
سپس هفت بار دور خانه طواف کرد و بیرون رفت . من نیز به دنبال ایشان روانه شدم . دیدم که همراهان و اموال و غلامانی دارد و حالت وی مخالف با آنچه است که در راه دیدم . و دیدم که مردم گرد او جمع شده و به او سلام می کنند و از او تبرک میجویند.
به آنها گفتم این شخص کیست؟ پاسخ دادند موسی بن جعفر بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام است .
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، صفة الصفوة، ج 2 ص 185-187 ، تحقیق: محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی، ناشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1399هـ – 1979م.
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج 4 ص 13-14 تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ..
ابن صباغ المالکی المکی، علی بن محمد بن أحمد (متوفاى855 هـ)، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، 940 – 943 ، تحقیق: سامی الغریری، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1422هـ
ابن حجر نیز همین جریان را نقل کرده و در ابتداء گوید:
ومن بدیع کراماته ما حکاه ابن الجوزی والرامهرمزی وغیرهما عن شقیق البلخی أنه خرج حاجا سنة تسع وأربعین ومائة فرآه بالقادسیة
از کرامات بدیعی است که ابن جوزی و رامهرمزی و دیگران نقل کردهاند این است...
الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 591 ، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
آزاد شدن امام از زندان
ابن حجر هیثمی به نقل از مسعودی چنین نقل میکند:
وذکره المسعودی أن الرشید رأى علیا فی النوم معه حربة وهو یقول إن لم تخل عن الکاظم وإلا نحرتک بهذه فاستیقظ فزعا وأرسل فی الحال والی شرطته إلیه بإطلاقه وأن یدفع له ثلاثین ألف درهم وأنه یخیره بین المقام فیکرمه أو الذهاب إلى المدینة ولما ذهب إلیه قال له رأیت منک عجبا وأخبره أنه رأى النبی صلى الله علیه وسلم وعلمه کلمات قالها فما فرغ منها إلا وأطلق.
قیل وکان موسى الهادی حبسه أولا ثم أطلقه لأنه رأى علیا رضی الله عنه یقول ( فهل عسیتم إن تولیتم أن تفسدوا فی الأرض وتقطعوا أرحامکم ) «محمد/ 22» فانتبه وعرف أنه المراد فأطلقه لیلا
مسعودی نقل کرده است که هارون الرشید [امیرالمؤمنین] علی [علیه السلام] را در خواب دید که خنجری به همراه داشت و میفرمود: اگر کاظم [علیه السلام] را ازاد نکنی با این خنجر سرت را از تنت جدا میکنم. هارون الرشید با ترس از خواب بیدار شد و همان وقت به دنبال رئیس پلیسهایش فرستاد که ایشان را آزاد کند و سی هزار درهم به آن حضرت بدهد و ایشان را مخیر کند که اگر خواستند در بغداد بمانند و اکرامش کند و یا به مدینه بروند. زمانی که هارون نزد [حضرت] موسی بن جعفر [علیه السلام] رفت ، عرضه داشت: خواب عجیبی پیرامون شما دیدم. حضرت فرمودند : پیامبر صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم ، دعاهایی به من آموختند که [برای آزاد شدن] بگویم هنوز این دعاها تمام نشده بود که آزاد شدم. ابن حجر در ادامه میافزاید: گفته شده که ابتدا موسی الهادی ایشان را زندانی کرد سپس آن حضرت را آزاد کرد زیرا [حضرت] علی [علیه السلام] را در خواب دید که خطاب به وی این آیه را تلاوت میکند : «اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مىرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید؟!» موسی الهادی از خواب بیدار شد فهمید مقصود آن حضرت آزادی [حضرت] موسی بن جعفر [علیهم السلام] است، از این رو شبانه ایشان را آزاد نمود.
أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: 973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ج 2، ص 592 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط
آزاد شدن شخصی از زندان
ابن خلکان حکایتی را نقل میکند که مهدی عباسی شخصی را برای مدت طولانی به زندان انداخت که در این مدت امام کاظم علیه السلام به خواب او میآمد و به وی بشارت آزادی از زندان میداد وی چنین نقل میکند:
وقال عبد الله بن یعقوب بن داود أخبرنی أبی أن المهدی حبسه فی بئر وبنى علیها قبة قال فمکثت فیها خمس عشرة سنة وکان یدلى لی فیها کل یوم رغیف خبز وکوز ماء وأوذن بأوقات الصلوات فلما کان فی رأس ثلاث عشرة سنة أتانی آت فی منامی فقال
حنا على یوسف رب فأخرجه من قعر جب وبیت حوله غمم
قال فحمدت الله تعالى وقلت أتانی الفرج ثم مکثت حولا لا أرى شیئا فلما کان رأس الحول الثانی أتانی ذلک الآتی فأنشدنی
عسى فرج یأتی به الله إنه له کل یوم فی خلیقته أمر
قال ثم أقمت حولا آخر لا أرى شیئا ثم أتانی ذلک الآتی بعد الحول فقال
عسى الکرب الذی أمسیت فیه یکون وراءه فرج قریب
فیأمن خائف ویفک عان ویأتی أهله النائی الغریب
فلما أصبحت نودیت فطننت أنی أوذن بالصلاة فدلی لی حبل أسود وقیل لی اشدد به وسطک ففعلت وأخرجت فلما قابلت الضوء عشی بصری فانطلقوا بی فأدخلت على الرشید فقیل لی سلم على أمیر المؤمنین فقلت السلام علیک یا أمیر المؤمنین ورحمة الله وبرکاته المهدی فقال الرشید لست به فقلت السلام على أمیر المؤمنین ورحمة الله وبرکاته الهادی فقال لست به فقلت السلام على أمیر المؤمنین ورحمة الله فقال: الرشید، فقلت الرشید. فقال: یا یعقوب، ما شفع فیه إلى أحد غیر أنی حملت اللیلة صبیة لی على عنقی فذکرت حملک إیای على عنقک، فرثیت لک وأخرجتک. وکان یعقوب یحمل الرشید على عنقه وهو صغیر یلاعبه ثم أمر له بجائزة وصرفه.
یعقوب بن داود گوید پدرم برای من نقل میکرد که مهدی عباسی من را در چاهی زندانی نموده و بالای آن سقفی (گنبدی) زد و من مدت پانزده سال در آن ماندم و هر روز یک قرص نان و یک کوزه آب در میان چاه برایم سرازیر می کردند، و اوقات نماز را به من خبر می دادند، تا این که در رأس سال سیزدهم کسی به خوابم آمد و گفت یوسف را پروردگاری مهربان از ته چاه و اتاقی که اطرافش را غم و اندوه فرا گرفته بود، بیرون آورد پس حمد خدا را به جا آوردم و گفتم: هنگام گشایش فرا رسید، و یک سال گذشت و خبری نشد و سپس بعد از یک سال همان شخص به خوابم آمد و گفت:امید است اندوهی که در آن مدتی سپری کردهای به زودی گشایش در پی آن باشد پس بیمناک ایمن گردد و گرفتار آزاد شود و غریب دور از وطن به آغوش خانواده اش باز گردد.امید است اندوهی که در آن مدت سپری کردهای به زودی گشایش قریبی در پی آن باشد پس بیمناک ایمن گردد و گرفتار آزاد شود و غریب دور از وطن به آغوش خانواده اش باز گردد.پس صبح گاهان مرا صدا زدند که گمان کردم وقت نماز است پس دیدم ریسمان سیاهی در میان چاه انداختند و به من گفتند: کمرت را با آن ببند، و من چنین کردم و مرا بیرون آوردند و وقتی در برابر نور قرار گرفتم چشمانم تار شد، پس مرا پیش رشید بردند - تا این که گوید – گفته شد بر امیر مومنان سلام بده گفتم سلام و رحمت خدا بر تو ای امیرمومنان مهدی. رشید گفت من نیستم گفتم سلام بر امیرمومنان هادی گفت من نیستم گفتم سلام بر امیر مومنان گفت رشید گفتم رشید یعقوب گوید رشید به من گفت: به خدا سوگند هیچ کس برای تو شفاعت نکرده فقط من دیشب دختر بچه ام را سوار بر گردنم نموم در این موقع یادم آمد که تو مرا در کودکی بر گردن خود سوار می نمودی، پس دلم به حال تو سوخت رشید امر کرد که به او جایزه بدهند
إبن خلکان، ابوالعباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفاى681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج 7، ص 25- 26.، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
ابن سمعون نیز این حکایت را بعد از ذکر کلام شافعی درباره مجرب بودن توسل به قبر امام کاظم علیه السلام، نقل کرده و گوید:
وتوفی موسى الکاظم فی رجب سنة ثلاث وقیل سنة سبع وثمانین ومائة ببغداد مسموماً، وقیل إنه توفی فی الحبس وکان الشافعی یقول قبر موسى الکاظم التریاق المجرب، وقد أذکرتنی هذه الحکایة ما حکاه الخطیب أبو بکر فی تاریخه وابن خلکان أیضاً فی ترجمة یعقوب بن داود أن المهدی حبسه فی بئر وبنى علیها قبة فمکث فیها خمس عشرة سنة وکان یدلی له فیها کل یوم رغیف ...
ابن سمعون البغدادی ، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفاى387هـ)، أمالی ابن سمعون ، ج 1 ص 126 طبق برنامه الجامع الکبیر
همان طور که ملاحظه فرمودید حضرت امام موسی بن جعفر صلوات الله و سلامه علیه به قدری کرامت داشتند و حاجت میدادند که در بین شیعیان و اهل سنت عراق به باب الحوائج الی الله معروف بودند و مطالب فوق تنها بخشی از کرامات آن حضرت بود که به عنوان نمونه بیان شد.
بخش چهارم: برخورد امام کاظم علیه السلام با دشمنان:
اخلاق متواضعانهی حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام به نحوی بود که دوست و دشمن به مناقب و فضائل و اخلاق ایشان معترف بودند.
مزی در تهذیب الکمال و خطیب بغدادی در تاریخ خود داستانی پیرامون برخورد خوب آن حضرت با یکی از نوادگان خلیفه دوم که نسبت به حضرت علی علیه السلام جسارت می کرد را چنین نقل می کند:
قال الحسن : قال جدی یحیى بن الحسن : وذکر لی غیر واحد من اصحابنا ان رجلا من ولد عُمَر بن الخطاب کان بالمدینة یؤذیه ویشتم علیا.
قال : وکان قد قال له بعض حاشیته : دعنا نقتله ، فنهاهم عن ذلک اشد النهی وزجرهم اشد الزجر ، وسأل عن العُمَری ، فذکر له انه یزدرع بناحیة من نواحی المدینة ، فرکب إلیه فی مزرعته ، فوجده فیها فدخل المزرعة بحماره ، فصاح به العُمَری : لا توطئ زرعنا.
فوطأه الحمار ، حتى وصل إلیه ، فنزل ، فجلس عنده وضاحکه ، وَقَال له : کم غرمت فی زرعک هذا ؟ قال له : مئة دینار.
قال : فکم ترجو ان تصیب ؟ قال : انا لا اعلم الغیب.
قال : انما قلت لک : کم ترجو ان یجیئک فیه ؟ قال : ارجو ان یجیئنی مئتا دینار.
قال : فأعطاه ثلاث مئة دینار ، وَقَال هذا زرعک على حاله.
قال : فقام العُمَری فقبل رأسه وانصرف قال : فراح إلى المسجد فوجد العُمَری جالسا ، فلما نظر إلیه ، قال : الله اعلم حیث یجعل رسالاته.
قال : فوثب اصحابه ، فقالوا له : ما قصتک ، قد کنت تقول خلاف هذا ؟ قال : فخاصمهم وشاتمهم.
قال : وجعل یدعو لابی الحسن موسى کلما دخل وخرج.
قال : فقال أبو الحسن لحامته الذین ارادوا قتل العُمَری : ایما کان خیر ؟ ما اردتم أو ما اردت ان اصلح امره بهذا المقدار.
حسن بن محمد (به سند خود) روایت کرده که مردی بود در مدینه از اولاد عمر بن خطاب که حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام را میآزرد و هرگاه آن حضرت را میدید به او دشنام میداد و به علی علیهالسلام ناسزا میگفت. روزی برخی از یاران و همنشینان آن حضرت عرض کردند: اجازه فرمایید ما این مرد تبهکار بد زبان را بکشیم؟ حضرت به سختی با این کار مخالفت کرد و آنان را از انجام این عمل بازداشت، و حال آن مرد را پرسید؟ به آن جناب عرض کردند: جایی در اطراف مدینه به کشت و زرع مشغول است. حضرت سوار شده به مزرعه آن مرد آمد و هم چنان که سوار الاغش بود وارد کشت و زرع او شد. آن مرد فریاد زد: کشت و زرع ما را پامال نکن! حضرت همچنان سواره پیش رفت تا به نزد او رسیده پیاده شد و نزد آن مرد نشست و با خوشرویی به شوخی و خنده با او شروع کرد و به او فرمود: چه مبلغ خرج این کشت و زرع کردهای؟ گفت: صد دینار. فرمود: چه مبلغ امید داری که از آن به دستت رسد و عایدت گردد؟ گفت: من علم غیب ندارم (که چه اندازه عایدم شود)! حضرت فرمود: من گفتم: چه مبلغ امید داری به تو برسد (و نگفتم: چه مبلغ به تو خواهد رسید) گفت: امید دارم دویست دینار از این مزرعه عاید من شود. حضرت کیسهای در آورد که سیصد دینار در آن بود و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز به همین حال برای تو باشد و خدا آنچه امید داری از آن عایدت گرداند. راوی گوید: آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسه زد و در خواست نمود از بیادبیها و بد زبانیهای او درگذرد. موسی بن جعفر علیهالسلام لبخند زده بازگشت. (این جریان گذشت تا اینکه روزی) حضرت به مسجد رفت و آن مرد عمری هم نشسته بود، همین که نگاهش به آن حضرت افتاد گفت: «خدا میداند رسالت خویش را در چه خاندانی قرار دهد» رفقای آن مرد به سرش ریخته گفتند: داستان چیست؟ تو که جز این دربارهی این مرد میگفتی؟ (و هر گاه او را میدیدی دشنام و ناسزا میگفتی چه شد که اکنون یکسره عوض شدی و او را مدح و ستایش میکنی؟) گفت: همین است که اکنون گفتم و جز این چیزی نگویم و شروع کرد به دعا کردن دربارهی موسی بن جعفر علیهالسلام. آنان با او به بحث و گفتگو پرداختند و او به همان گونه پاسخشان میداد، همین که حضرت به خانه بازگشت به آن کسانی که از او اجازهی کشتن آن مرد عمری را خواسته بودند فرمود: کدام یک از این دو راه بهتر بود آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من کار او را با آن مقدار اصلاح کردم.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الکمال، ج 29 ص 46-45 ، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13 ص 30 ، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.