درآمد
از جمله مسایل بحث برانگیز در میان اندیشمندان اسلامی، جواز یا عدم جواز انتفاع و تبرک به ساحت اولیای الهی و یا اشیاء با قداست بوده است. دانشمندان امامی از سدههای نخستین تا به امروز، با استناد به احادیث معصومان علیهم السلام همواره رویکرد اثباتی نسبت به این مسأله داشتهاند که برون داد آن در میراث گوناگون از جمله در میراث فقهیشان تبلور یافته است. در ادامه نمونههایی از رویکر این اندیشوران تقدیم می گردد:
شیعیان ادعا می کنند که خلیفه دوم قاتل فاطمه زهرا (رضی الله عنها) است؛ اما کدام عقل سلیم می پذیرد که حضرت علی (رضی الله عنه ) دخترش را به ازدواج قاتل همسر گرامیش ، فاطمه (رضی الله عنها) درآورد و رابطه دوستانه با او برقرار نماید؟
در کتاب توحید شیخ صدوق حدیثی از امام رضا است، که ظاهر آن با حدیث ثقلین در تعارض است. امام رضا علیه السلام میفرمایند:
حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضیاللهعنه ، قال : حدثنا محمد بن عبد الله ابن جعفر الحمیری ، عن أبیه ، عن إبراهیم بن هاشم ، عن الریان بن الصلت ، قال : قلت للرضا علیهالسلام : ما تقول فی القرآن؟ فقال : کلام الله لا تتجاوزوه ، ولا تطلبوا الهدى فی غیره فتضلوا.
در این روایت حضرت رضا علیه السلام میفرمایند که فقط به قرآن باید تمسک نمودو اگر به غیر قرآن تمسک کنید گمراه می شوید.
التوحید شیخ صدوق ج ۱ ص ۲۲۴
مقصود امام رضا از این فرمایش چه بوده است؟ آیا واقعا باید فقط قرآن را تمسک کرد یا خیر؟؟
| ||
نگاه
دیگری که به این خانه می افکنیم، حیرتمان بیشتر می شود، نه فرش قابل ذکری
دارد و نه وسائل گران قیمت. اشتباه نشود، خیال نکنید که علی علیه السلام
فقیر بود، بلکه..اینک نیم نگاهی به وسائل این خانه - که در حقیقت همان
جهیزیه حضرت فاطمه علیها السلام بود و در آن چند سال هیچ به آن اضافه نگشته
بود - خواهیم داشت. در این خانه دو قبر مجهول و گمشده و یک محراب قرار
دارد.قبر اول، قبر پنجمین فرزند علی و فاطمه(ع) است و گویا درپای در خانه
دفن گردید. |
بر اساس آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام) رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) همواره با اصحاب خود چه در امور نظامی و چه در دیگر امور دنیوی مشورت می کرد.
گاهی در محافل عمومی وقتی با اصحاب خود مشورت می نمود، ابوبکر و عمر نیز حاضر بودند و اظهار نظر می کردند . عدهای با استناد به این اظهار نظرها که حتی مورد توجه پیامبر صلی الله علیه وآله نیز قرار نگرفته است، تلاش میکنند ثابت کنند که ابوبکر و عمر از دیگران برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله شایستهتر بوده اند؛ در حالیکه این مشورتها؛ حتی اگر مورد موافقت رسول خدا نیز قرار میگرفت، فضیلتی را برای طرف مشورت شده ثابت نمیکند؛ زیرا :
اولا: بسیاری از افراد عادی و حتی عده ای از منافقان مانند عبد الله ابن ابی که از سران منافقین مدینه به شمار میرفت، مورد مشاوره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار گرفته اند؛ بنابر این اگر مشورت دادن فضلیت بود باید در تاریخ از این افراد هم به بزرگی یاد می شد؛ در حالیکه این گونه نیست.
ثانیاً: پیامبر (صلی الله علیه و آله) عقل کل عالم هستی می باشد و با وحی نیز در ارتباط بود؛ لذا مشورت های آن حضرت به خاطر آزمایش و گاهی برای آموزش اصحابش بوده است نه چیز دیگر.
ثالثاً: بر فرض اینکه مشورت دادن فضیلتی را برای مشاور ثابت کند، مشورت دادن ابوبکر وقتی برای او مفید فایده است که به آن عمل شود؛ در حالیکه تاریخ گواهی می دهد پیامبر (صلی الله علیه و آله) نه تنها به مشورت ابوبکر عمل نکرده است، بلکه در موارد گوناگون از مشورت او اعراض نموده است.