از بدعت های شیعه«أشهد أن علیا" ولی الله» در اذان و اقامه است.
طرح شبهه:
وهابیت در یکی از حمله های خود علیه شیعه روی موضوع اذان، خصوصا" روی شهادت ثالثه یعنی « أشهد أن علیا" ولی الله» تأکید و با جوسازی و مغلطه به کلام برخی علمای شیعه استناد کرده و شیعه را بدعت گذار، مخالف سنت و غلو کننده خوانده و با جملاتی تند و زننده همچون این جمله که شیعیان دست کم روزانه سه بار دروغ گفته و اذانی می گویند که پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان آنها نگفته اند.
روایات اهل سنت در تأیید نظر شیعه
روایاتی در متون اهل سنت مبنی بر وجود « أشهد أن علیا" ولی الله» در اذان وجود دارد که نظر شیعه را تأیید می نماید که به برخی از آنها اشاره می نماییم:
1.«علی ولی الله» در اذان سلمان و ابوذر
مراغی مصری از علمای اهل سنت در کتاب خویش« السلافه فی أمر الخلافه» دو روایت از دو صحابی بزرگوار، جناب سلمان فارسی و ابوذرغفاری نقل می کند:
اذان سلمان فارسی:
شخصی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده و عرضه داشت: ای رسول خدا، چیزی شنیده ام که تاکنون نشنیده بودم، حضرت فرمود:چه شنیده ای؟ عرض کرد: شنیدم که سلمان در اذان خویش پس از شهادت به رسالت، گفت:« أشهد أن علیا" ولی الله» حضرت فرمود: سخن نیکویی شنیده ای.
دخل رجل علی رسول الله صلی الله علیه وآله فقال: یا رسول الله! إنی سمعت أمرا" لم أسمع قبل ذلک، فقال صلی الله علیه و آله: ما هو؟ قال: سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهاده بالرساله، ألشهاده بالولایه لعلی علیه السلام، قال صلی الله علیه و آله: سمعت خیرا". السلافه فی أمر الخلافه: ص 32.
اذان ابوذر غفاری:
شخصی نزد پیامبرصلی الله علیه و آله آمده، عرضه داشت: ای پیامبر! ابوذر را دیدم که در اذان خود پس از شهادت به رسالت ، شهادت به ولایت علی علیه السلام می دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: همین گونه است ، مگر سخن من در غدیر خم را فراموش کردید که هر من مولای اویم، پس علی مولای اوست؟
أخرج أن رجلا" دخل علی رسول الله صلی الله علیه و آله و قال: یا رسول الله إن أباذر یذکر فی الأذان بعد الشهاده بالرساله الشهاده بالولایه لعلی علیه السلام. قال رسول الله صلی الله علیه و آله کذلک، أو نسیتم قولی فی غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه؟. السلافه فی أمر الخلافه: ص 32.
پس این احتمال نیز قوی است که بگوییم شهادت ثالثه از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله در اذان داخل شده است.
اشاره به این روایت خالی از لطف نیست:
ابو حمراء از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده:
هنگامی که به آسمان عروج نمودم، دیدم بر عرش نوشته شده: خدایی جز خدای یگانه نیست؛ محمد صلی الله علیه و آله فرستاده اوست؛ او را با علی علیه السلام پشتیبانی نمودم.
عن أبی الحمراء قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لما أسری بی إلى السماء فإذا على العرش لا إله إلا الله محمد رسول الله أیدته بعلی. معجم الصحابه(عبدالباقی بن قانع 351هـ): ج3،ص 202؛ المعجم الکبیر: ج22،ص 200.
و همچنین آمده است که:
هنگامی که به آسمان عروج نمودم، دیدم بر روی درب بهشت چنین نوشته: خدایی جز خدای یگانه نیست؛ محمد صلی الله علیه و آله فرستاده اوست؛ او را دو هزار سال پیش از خلقت آسمانها و زمین ها با علی علیه السلام پشتیبانی نمودم.
عن جابر بن عبد الله قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم مکتوب على باب الجنة لا إله إلا الله محمد رسول الله أیدته بعلی قبل أن یخلق السموات والأرض بألفی سنة. تاریخ مدینه دمشق: ج42،ص 336.
بدعت های مخالفان شیعه در اذان
اما آنان که با وجود روایات فراوان در کتاب های خودشان که به برخی از آنها اشاره شد، همچنان شیعه را متهم به بدعت در اذان و اقامه می کنند، شایسته است برای بدعت هایی که در اذان خود دارند، پاسخ در خور قبولی فراهم نمایند:
1.حذف « حی علی خیر العمل» از اذان رسول خدا
آنچه مسلم ویقینی است آن که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله جمله « حی علی خیر العمل» در اذان وجود داشته؛ چنان که ابن ابی شیبه ، استاد بخاری گوید:
علی بن الحسین علیهماالسلام هر گاه اذان می گفت، پس از «حی علی الفلاح»«حی علی خیر العمل» می گفت و می فرمود: اذان اولیه چنین بوده است.
أَنَّ عَلِیَّ بْنَ حُسَیْنٍ کَانَ یُؤَذِّنُ ، فَإِذَا بَلَغَ : حَیَّ عَلَى الْفَلاَحِ ، قَالَ : حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ ، وَیَقُولُ : هُوَ الأَذَانُ الأَوَّلُ.مصنف ابن ابی شیبه: ج1،ص195؛ سنن البیهقی: ج1،ص 425.
صاحب أضواء البیان گوید:
فرزند عمر در اذان خود « حی علی خیر العمل» می گفت؛ چنان که بلال نیز گاهی چنین اذان می گفت. همچنین علی بن الحسین علیه السلام می فرمود: اذان اولیه چنین بوده است.
حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ فِی الْأَذَانِ...وَمِمَّا جَاءَ فِیهَا عِنْدَهُمْ أَثَرٌ عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّهُ کَانَ یُؤَذِّنُ بِهَا أَحْیَانًا.وَمِنْهَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ أَنَّهُ قَالَ: هُوَ الْأَذَانُ الْأَوَّلُ. أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن: ج 8،ص 156.
متقی هندی در کنز العمال گوید: بلال در اذان خود « حی علی خیر العمل» می گفت.
کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: حی على خیر العمل.کنز العمال: ج 8،ص 161، ح 23174.
و یا ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان گوید:
ابو محذوره گفته: جوان بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود در آخر اذانت « حی علی خیر العمل» بگو .
عن أبی محذورة قال کنت غلاما فقال لی النبی صلى الله علیه و سلم اجعل فی آخر أذانک حی على خیر العمل. لسان المیزان : ج1،ص 284، ح 551.
2.افزودن « الصلاه خیر من النوم» به اذان توسط عمر بن خطاب
نکته مهم دیگری که اتهام زنندگان به شیعه باید به آن پاسخ دهند آن که چرا در حالی که در اذان رسول خدا صلی الله علیه و آله جمله « الصلاه خیر من النوم» وجود نداشته، عمربن خطاب در زمان خلافت خویش به اذان افزود.
بسیاری از علمای اهل سنت بر این معنا تصریح نموده اند؛ به عنوان نمونه « مالک» رئیس فرقه مالکیه و گروهی دیگر چنین روایت کرده اند:
مؤذن نزد عمر آمد تا وقت نماز صبح را به او خبر دهد، اما دید عمر به خواب عمیقی فرو رفته و برنمی خیزد؛ مؤذن فریاد برآورد: « الصلاه خیر من النوم»، عمر با شنیدن این جمله دستور داد تا از آن پس این عبارت را در اذان صبح قرار دهند.
و حَدَّثَنِی عَنْ مَالِک أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ الْمُؤَذِّنَ جَاءَ إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ یُؤْذِنُهُ لِصَلَاةِ الصُّبْحِ فَوَجَدَهُ نَائِمًا فَقَالَ الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ فَأَمَرَهُ عُمَرُ أَنْ یَجْعَلَهَا فِی نِدَاءِ الصُّبْحِ. موطأ مالک: ج1،ص 72.
و یا ابن حزم اندلسی، رئیس مذهب ظاهریه گوید:
ما « الصلاه خیر من النوم» را قبول نداریم؛ زیرا چنین چیزی از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما نرسیده است.
یقال فی العتمة الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم، ولا نقول بهذا أیضا، لانه لم یأت عن رسول الله صلى الله علیه وسلم. المحلی: ج3، ص 161.
3.افزودن« السلام علیک أیها الأمیر» در اذان
جالب تر این که حنفی مذهبان به پیروی از یکی از امامان خود به نام امام ابویوسف جایز می دانند تا پیش از« حی علی الصلاه» جمله ای را خطاب به خلیفه و حاکم وقت خود اضافه کرده و بگویند: « السلام علیک أیها الأمیر و رحمه الله و برکاته».
سرخسی در کتاب المبسوط که مهم ترین مرجع فقهی حنفی مذهبان است می گوید:
ابو یوسف روایت کرده: اشکال ندارد که حاکم را با گفتن « الصلاه خیر من النوم» به نماز دعوت کرد و بدین منظور، درب منزل او آمده و بگوید: « السلام علیک أیها الأمیر و رحمه الله و برکاته» سپس دو بار « حی علی الصلاه» و دو بار« حی علی الفلاح» و سپس « الصلاه یرحمک الله» بگوید؛ زیرا حاکم، مشغول رتق و فتق امورات مسلمانان است.
وَقَدْ رُوِیَ عَنْ أَبِی یُوسُفَ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ یَخُصَّ الْأَمِیرَ بِالتَّثْوِیبِ فَیَأْتِیَ بَابَهُ فَیَقُولَ السَّلَامُ عَلَیْک أَیُّهَا الْأَمِیرُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ مَرَّتَیْنِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ مَرَّتَیْنِ الصَّلَاةُ یَرْحَمُک اللَّهُ ؛ لِأَنَّ الْأُمَرَاءَ لَهُمْ زِیَادَةُ اهْتِمَامٍ بِأَشْغَالِ الْمُسْلِمِینَ. المبسوط: ج1،ص 131.
همچنین حلبی از سیره نویسان مشهور اهل سنت می گوید:
ابو یوسف گوید: از آنجا که حاکمان، مشغول رتق و فتق امور مسلمین هستند اشکالی نمی بینیم در این که مؤذن در اذان بگوید: « السلام علیک أیها الأمیر و رحمه الله برکاته، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، الصلاه یرحمک الله» به همین دلیل مؤذن عمربن عبدالعزیز نیز چنین می کرد.
وعن ابی یوسف لا أرى بأسا أن یقول المؤذن السلام علیک أیها الأمیر ورحمة الله وبرکاته حی على الصلاة حی على الفلاح الصلاة یرحمک الله لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمین أی ولهذا کان مؤذن عمر بن عبد العزیز رضی الله تعالى عنه یفعله. السیره الحلبیه: ج2،ص 305.
آیا این گونه حذف و اضافات در اذان، بدعت در دین به شمار نمی رود؟
حقیقت اذان در روایات اهل سنت
1.خواب عبدالله بن زید و عمربن خطاب منبع تشریع اذان
دارمی که از معاصران بخاری و مسلم بوده و کتاب سنن می از اعتبار ویژه ای برخوردار می باشد در نحوه تشریع اذان چنین روایت نموده:
پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، مردم بدون آن که دعوتی صورت بگیرد برای نماز حاضر می شدند. ابتدا پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم گرفت تا برای حاضر نمودن مردم در مسجد از بوقی همچون بوق یهود استفاده کند، اما خوش نداشت و منصرف گردید؛ سپس تصمیم گرفت تا ناقوسی همچون نصارا بتراشند و از آن برای جمع نمودن مسلمانان استفاده نمایند، در این حال بود که عبدالله بن زید نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمده و عرض کرد: یا رسول الله! دیشب شخصی که دو جامه سبز بر تن و ناقوسی در دست داشت دور من می چرخید به خواب من آمدند. به آن دو گفتم: آیا این ناقوس را می فروشی تا با آن مردم را برای نماز فرا خوانم؟ او گفت: آیا تو را به کار بهتری راهنمایی نکنم؟ گفتم: آری. گفت: برای دعوت مردم به نماز چنین فریاد برآور:« الله اکبر، الله اکبر-الله اکبر ، الله اکبر- أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن لا اله الا الله- اشهد أن محمدا رسول الله ، اشهد أن محمدا رسول الله-حی علی الصلاه ، حی علی الصلاه – حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح –الله اکبر ، الله اکبر – لا اله الا الله ...
چون عبدالله بن زید این خبر را برای رسول الله صلی الله علیه و آله نقل نمود، حضرت فرمود: إن شاء الله رؤیای حقی است . برخیز و همراه بلال برو و آن را برای بلال که صدایی رساتر از تو دارد تکرار کن. پس از آن بلال اذان گفت : عمر بن خطاب که در خانه بود صدای بلال را شنید و در حالی که عبایش بر زمین کشیده می شد نزد رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر! به خداوند سوگند من هم همان را که عبدالله در خواب دیده ، دیده ام. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شکر خدا که با ( آنچه تو دیدی) این موضوع بهتر تثبیت شد .
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَیْدٍ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ قَالَ حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ : وَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- حِینَ قَدِمَهَا - قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ یَعْنِى الْمَدِینَةَ - إِنَّمَا یُجْتَمَعُ إِلَیْهِ بِالصَّلاَةِ لِحِینِ مَوَاقِیتِهَا بِغَیْرِ دَعْوَةٍ ، فَهَمَّ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- أَنْ یَجْعَلَ بُوقاً کَبُوقِ الْیَهُودِ الَّذِینَ یَدْعُونَ بِهِ لِصَلاَتِهِمْ ثُمَّ کَرِهَهُ ، ثُمَّ أَمَرَ بِالنَّاقُوسِ فَنُحِتَ لِیُضْرَبَ بِهِ لِلْمُسْلِمِینَ إِلَى الصَّلاَةِ ، فَبَیْنَمَا هُمْ عَلَى ذَلِکَ رَأَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَیْدِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ أَخُو بَلْحَارِثِ بْنِ الْخَزْرَجِ ، فَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ : یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ طَافَ بِىَ اللَّیْلَةَ طَائِفٌ ، مَرَّ بِى رَجُلٌ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ أَخْضَرَانِ یَحْمِلُ نَاقُوساً فِى یَدِهِ فَقُلْتُ : یَا عَبْدَ اللَّهِ أَتَبِیعُ هَذَا النَّاقُوسَ؟ فَقَالَ : وَمَا تَصْنَعُ بِهِ؟ قُلْتُ : نَدْعُو بِهِ إِلَى الصَّلاَةِ. قَالَ : أَفَلاَ أَدُلُّکَ عَلَى خَیْرٍ مِنْ ذَلِکَ؟ قُلْتُ : وَمَا هُوَ؟ قَالَ تَقُولُ : اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ، حَىَّ عَلَى الصَّلاَةِ حَىَّ عَلَى الصَّلاَةِ ، حَىَّ عَلَى الْفَلاَحِ حَىَّ عَلَى الْفَلاَحِ ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ. ثُمَّ اسْتَأْخَرَ غَیْرَ کَثِیرٍ ثُمَّ قَالَ مِثْلَ مَا قَالَ ، ثُمَّ جَعَلَهَا وِتْراً إِلاَّ أَنَّهُ قَالَ : قَدْ قَامَتِ الصَّلاَةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلاَةُ ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ ، فَلَمَّا خَبَّرَ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ :« إِنَّهَا لَرُؤْیَا حَقٌّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ، فَقُمْ مَعَ بِلاَلٍ فَأَلْقِهَا عَلَیْهِ ، فَإِنَّهُ أَنْدَى صَوْتاً مِنْکَ ». فَلَمَّا أَذَّنَ بِلاَلٌ سَمِعَهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَهُوَ فِى بَیْتِهِ فَخَرَجَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- وَهُوَ یَجُرُّ إِزَارَهُ وَهُوَ یَقُولُ : یَا نَبِىَّ اللَّهِ وَالَّذِى بَعَثَکَ بِالْحَقِّ لَقَدْ رَأَیْتُ مِثْلَ مَا رَأَى. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- :« فَلِلَّهِ الْحَمْدُ فَذَاکَ أَثْبَتُ ». سنن الدارمی : ج1، ص 286، ح 1187.
همان گونه که در روایت بالا ملاحظه شد ، رسول خدا صلی الله علیه نسبت به نحوه و چگونگی گردآوری مردم برای نماز جماعت ، سرگردان و حیران است و حتی به روش های باطل یهود و نصارا رو می آورد و از سوی خداوند نیز در این باره وحی نازل نمی گردد، تا این که بالاخره خواب شخصی به نام عبدالله بن زید به فریاد پیامبر رسیده و چون بناست هر جا امکان نقش دادن به عمر بن خطاب وجود داشته باشد برای او نیز فضیلتی تراشیده شود ، به همین رو ، خواب او نیز به کمک دین اسلام آمده و خواب وی موجب تشریع اذان در اسلام می گردد.
حال بر اساس این روایت و روایت های دیگر که در پی می آید ، هیچ گونه جایگاه مقدس و بالایی برای اذان باقی نمی ماند که بنا باشد حذف و اضافه بخشی از آن مورد اعتراض قرار گیرد؛ بلکه اصل آن با خواب برخی از صحابه تشریع گردیده است.
روایات درباره خواب عبدالله بن زید و تشریع اذان در حالی نقل می گردد که اساسا" وی یک سال و یا اندکی پیش از تشریع اذان در جنگ احد به شهادت رسیده ؛ چنان که حاکم نیشابوری با عبارتی صریح ، رشته ی خواب عبدالله بن زید را پنبه کرده و اساس آن را دروغ می داند:
سبب این که مسلم و بخاری حدیث عبدالله بن زید درباره تشریع اذان و قصه خواب او را نقل نکرده اند، بدان سبب است که اساسا" عبدالله بن زید یک سال و یا اندکی پیش از تشریع اذان، یعنی در جنگ احد به شهادت رسیده است.
وَإِنَّمَا تَرَکَ الشَّیْخَانِ حَدِیثَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ فِی الْأَذَانِ وَالرُّؤْیَا الَّتِی قَصَّهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ لِتَقَدُّمِ مَوْتِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ، فَقَدْ قِیلَ إِنَّهُ اسْتُشْهِدَ بِأُحُدٍ، وَقِیلَ بَعْدَ ذَلِکَ بِیَسِیرٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ ". المستدرک علی الصحیحن: ج 4 ، ص387.
2.خواب عمربن خطاب منبع تشریع اذان
ابو داود سجستانی در سنن خود آورده است:
پیامبر صلی الله علیه و آله سعی داشت تا راهی برای فراخوانی مردم به مسجد بیابد؛ از این رو به حضرت، پیشنهاد شد به هنگام نماز پرچمی برفراز مسجد افراشته گردد ، پیامبر صلی الله علیه و آله این پیشنهاد را نپسندید، برخی دیگر پیشنهاد دادند تا از وسیله ای شبیه شیپور یهودی ها استفاده شود ، این پیشنهاد نیز خوشایند رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع نشد . سپس پیشنهاد ساخت ناقوسی همچون نصارا داده شد که این نیز مقبول نیافتاد؛ تا این که عبدالله بن زید بن عبد ربه که به شدن نگران خواست پیامبر صلی الله علیه و آله بود اذان را در خواب دید و صبحگاهان آن را این چنین به حضرت گزارش کرد: ای رسول خدا! من در حالتی بین خواب و بیداری بودم که شخصی نزد من آمد و اذان را به من آموخت . راوی گوید: عمربن خطاب نیز همین خواب را دیده بود ولی بیست روز آن را از پیامبر صلی الله علیه و آله مخفی داشت و چون او نیز حضرت را با خبر ساخت ، حضرت فرمود: چرا مرا از آن باخبر نساختی؟ گفت: عبدالله بن زید در این باره از من سبقت گرفته بود لذا از بیان آن حیا نمودم . پیامبر صلی الله علیه و آله بلال را فرا خواند و فرمود: هر چه عبدالله بن زید به تو گفت در اذان بگو. بلال نیز به همان شکل اذان گفت...
عَنْ أَبِى عُمَیْرِ بْنِ أَنَسٍ عَنْ عُمُومَةٍ لَهُ مِنَ الأَنْصَارِ قَالَ اهْتَمَّ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- لِلصَّلاَةِ کَیْفَ یَجْمَعُ النَّاسَ لَهَا فَقِیلَ لَهُ انْصِبْ رَایَةً عِنْدَ حُضُورِ الصَّلاَةِ فَإِذَا رَأَوْهَا آذَنَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا فَلَمْ یُعْجِبْهُ ذَلِکَ قَالَ فَذُکِرَ لَهُ الْقُنْعُ - یَعْنِى الشَّبُّورَ - وَقَالَ زِیَادٌ شَبُّورَ الْیَهُودِ فَلَمْ یُعْجِبْهُ ذَلِکَ وَقَالَ « هُوَ مِنْ أَمْرِ الْیَهُودِ ». قَالَ فَذُکِرَ لَهُ النَّاقُوسُ فَقَالَ « هُوَ مِنْ أَمْرِ النَّصَارَى ». فَانْصَرَفَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَیْدِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَهُوَ مُهْتَمٌّ لِهَمِّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَأُرِىَ الأَذَانَ فِى مَنَامِهِ - قَالَ - فَغَدَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّى لَبَیْنَ نَائِمٍ وَیَقْظَانَ إِذْ أَتَانِى آتٍ فَأَرَانِى الأَذَانَ. قَالَ وَکَانَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ قَدْ رَآهُ قَبْلَ ذَلِکَ فَکَتَمَهُ عِشْرِینَ یَوْمًا - قَالَ - ثُمَّ أَخْبَرَ النَّبِىَّ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ لَهُ « مَا مَنَعَکَ أَنْ تُخْبِرَنِى ». فَقَالَ سَبَقَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَیْدٍ فَاسْتَحْیَیْتُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « یَا بِلاَلُ قُمْ فَانْظُرْ مَا یَأْمُرُکَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَیْدٍ فَافْعَلْهُ ». قَالَ فَأَذَّنَ بِلاَلٌ. قَالَ أَبُو بِشْرٍ فَأَخْبَرَنِى أَبُو عُمَیْرٍ أَنَّ الأَنْصَارَ تَزْعُمُ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ زَیْدٍ لَوْلاَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَئِذٍ مَرِیضًا لَجَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- مُؤَذِّنًا. سنن ابی داود: ج1، ص134،ح 498.
تشریع اذان در روایت پیشین به واسطه خواب بود، در این جا چیزی بین خواب و بیداری و در گام دیگر خواهید دید نه سخن از خواب است نع چیزی بین خواب و بیداری ، و این بدان معناست که گویا جبرئیل نازل شده و مستقیما" به برخی افراد وحی نموده و او کسی نیست جز عمربن خطاب.
3.بیداری عمربن خطاب منبع تشریع اذان
در این گام دیگر سخن از خواب و یا چیزی بین خواب و بیداری نیست، بلکه هر چه هست در بیداری است و باز هم نه برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بلکه این جا نیز طبق معمول عمربن خطاب است که به فریاد اسلام می رسد و مسلمانان را از سردرگمی و حیرت درمی آورد؛ در این زمینه بخاری و مسلم در کتاب خود آورده اند:
هنگامی که مسلمانان به مدینه آمده و در آن جا مستقر شدند، برای جمع شدن به نماز جماعت راهی نبود تا این که روزی در این باره با یک دیگر به مشورت پرداخته و به توافق رسیدند که با ندای عمومی، مردم را برای نماز جماعت حاضر سازند . برخی گفتند: ناقوسی مثل ناقوس نصاری بسازیم و آن را به صدا در آوریم؛ برخی دیگر گفتند: از شیپوری همچون شیپور یهود که از شاخ حیوان ساخته شده استفاده کرده و در آن بدمیم ، تا این که عمربن خطاب گفت: آیا نمی خواهید کسی را برای خبر ساختن مردم انتخاب کنید؟ از این رو رسول خدا دستور داد تا بلال مردم را برای نمازخبر کند.
حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَیْلاَنَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ قَالَ أَخْبَرَنِى نَافِعٌ أَنَّ ابْنَ عُمَرَ کَانَ یَقُولُ کَانَ الْمُسْلِمُونَ حِینَ قَدِمُوا الْمَدِینَةَ یَجْتَمِعُونَ فَیَتَحَیَّنُونَ الصَّلاَةَ ، لَیْسَ یُنَادَى لَهَا ، فَتَکَلَّمُوا یَوْمًا فِى ذَلِکَ ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ اتَّخِذُوا نَاقُوسًا مِثْلَ نَاقُوسِ النَّصَارَى . وَقَالَ بَعْضُهُمْ بَلْ بُوقًا مِثْلَ قَرْنِ الْیَهُودِ . فَقَالَ عُمَرُ أَوَلاَ تَبْعَثُونَ رَجُلاً یُنَادِى بِالصَّلاَةِ . فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - « یَا بِلاَلُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاَةِ » .صحیح البخاری: ج1،ص 219، ح 579؛ صحیح مسلم : ج1،ص 285.
و یا در روایاتی مبالغه درباره عمر به حدی رسیده که پرده به کلی کنار زده شده و چیزهایی می شنود که پیامبر صلی الله علیه و آله نمی شنود.
اولین کسی که در آسمان اذان گفت جبرئیل بود . عمر و بلال هر دو از جبرئیل شنیدند و عمر این موضوع را به آگاهی پیامبر صلی الله علیه و آله رسانید ، ولی چون بلال ، ماجرا را به عرض حضرت رساند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: پیش از تو عمر آمد و این خبر را اطلاع داد ، تو به همان شکل که شنیدی اذان بگو . رسول خدا صلی الله علیه و آله به بلال امر نمود تا به هنگام اذان گفتن دست های خود را در گوش خود بگذارد تا به صدای او کمک شود.
أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : « أول من أذن فی السماء جبریل » ، فسمعه عمر وبلال فأقبل عمر فأخبر النبی صلى الله علیه وسلم بما سمع ، ثم أقبل بلال فأخبر النبی صلى الله علیه وسلم بما سمع ، فقال له رسول الله صلى الله علیه وسلم : « سبقک عمر یا بلال ، أذن کما سمعت » ، قال : ثم أمره رسول الله صلى الله علیه وسلم أن یضع أصبعیه فی أذنیه استعانة بهما على الصوت . مسند الحارث : ج1، ص 245.
موضع اهل بیت علیهم السلام در چگونگی تشریع اذان
آگاهی از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام در موضوع بحث ، تفاوت میان دو دیدگاه خاکی و افلاکی را آشکار می سازد.
اذان و اقامه در معراج پیامبر صلی الله علیه و آله
امام باقر علیه السلام در روایتی می فرماید:
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله را به معراج بردند و به آسمان معمور (آباد) رسید ، هنگام نماز شد و جبرئیل اذان و اقامه گفت و رسول خدا به امامت ایستاد و فرشتگان و انبیاء در صف شدند و به آن حضرت اقتدا کردند.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: «لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِلَى السَّمَاءِ، فَبَلَغَ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ، وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ، فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ، فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله، وَ صَفَّ الْمَلَائِکَةُ وَ النَّبِیُّونَ خَلْفَ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله». الکافی : ج3،ص 302، ح 2.
در روایت بالا امام باقر علیه السلام اذان واقامه را امری مرتبط با عالم افلاک و عرشی دانسته که در معراج پیامبر صلی الله علیه وآله و در محضر آن حضرت عرضه گردیده است.
تشریع اذان توسط جبرئیل
در روایت دیگر امام صادق علیه السلام می فرماید:
هنگامی که جبرئیل امین ، نازل شد و اذان را برای رسول خدا آورد (یعنی نخستین بار اذان توسط جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد ) سر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله در دامن امیرمؤمنان علیه السلام بود. جبرئیل ، هم اذان و هم اقامه را از طرف خدا آورد. وقتی رسول خدا از حالت نزول وحی بیرون آمد به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: شنیدی جبرئیل چه گفت؟ عرض کرد: آری . فرمود: آیا حفظ هم کردی؟ عرض کرد: آری. رسول خدا دستور داد: بلال را دعوت کن و اذان را به او آموزش بده.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: «لَمَّا هَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام بِالْأَذَانِ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله کَانَ رَأْسُهُ فِی حِجْرِ عَلِیٍّ علیه السلام، فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ أَقَامَ، فَلَمَّا انْتَبَهَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله، قَالَ: یَا عَلِیُّ، سَمِعْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: حَفِظْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: ادْعُ بِلَالًا فَعَلِّمْهُ، فَدَعَا عَلِیٌّ علیه السلام بِلَالًا فَعَلَّمَهُ». الکافی : ج3، ص 302 ، ح 1.
تکذیب امام صادق علیه السلام نسبت به تشریع اذان به واسطه خواب
روایتی دیگر با سند صحیح از امام صادق علیه السلام که فرمودند:
امام صادق علیه السلام از ابن اذینه پرسید : این ناصبی ها چه می گویند؟ عرض کردم: فدایتان شوم در چه رابطه ای ؟ فرمود : در باره اذان ، رکوع و سجود نماز . عرض کردم می گویند: ابی بن کعب اذان و کیفیت آن را در خواب دیده است ، حضرت علیه السلام فرمود: دروغ گفته اند ؛ دین خداوند عزوجل عزیزتر از آن است که با خواب و رؤیا تشریع شود . راوی گوید: سدیر صیرفی عرض کرد : فدایتان شوم برای ما در این باره حدیثی بیان فرمایید. حضرت علیه السلام فرمود : خداوند عزوجل هنگامی که پیامبرش را به آسمان های هفت گانه عروج داد ، پیامبر صلی الله علیه و آله را در آسمان اول مبارک گردانید و در آسمان دوم واجباتش را به او آموزش داد...
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: مَا تَرْوِی هَذِهِ النَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فِیمَا ذَا فَقَالَ فِی أَذَانِهِمْ وَ رُکُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَآهُ فِی النَّوْمِ فَقَالَ کَذَبُوا فَإِنَّ دِینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَى فِی النَّوْمِ قَالَ فَقَالَ لَهُ سَدِیرٌ الصَّیْرَفِیُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَحْدِثْ لَنَا مِنْ ذَلِکَ ذِکْراً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا عَرَجَ بِنَبِیِّهِ ص إِلَى سَمَاوَاتِهِ السَّبْعِ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَبَارَکَ عَلَیْهِ وَ الثَّانِیَةَ عَلَّمَهُ فَرْضَه... . الکافی : ج3 ،ص 482.
حتی حاکم نیشابوری نیز روایتی را از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کرده است:
زمانی بود که بین حسن بن علی علیه السلام و معاویه اتفاقاتی افتاده بود که من وارد مدینه شدم که او در میان یارانش نشسته بود و حدیث ذکر می نمود. راوی می گوید: ما هم نزد حسن بن علی علیه السلام از موضوع اذان سخن به میان آوردیم که بعضی از ما گفت : ابتدای اذان به واسطه خوابی بود که عبدالله بن زید بن عاصم دیده بود آغاز شد. در این هنگام حسن بن علی علیه السلام فرمود: شأن و جایگاه اذان بالاتر از آن است که با خواب آغاز شده باشد . بلکه تشریع اذان به این شکل بود که جبرئیل در آسمان دوتا دوتا اذان گفت و آن را به رسول خدا آموزش داد و اقامه را نیز یکی یکی گفت و به پیامبر صلی الله علیه و آله هم یاد داد و زمانی که حسن بن علی علیه السلام به حکومت رسید اذان گفت.
عَنْ سُفْیَانَ بْنِ اللَّیْلِ، قَالَ: لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَمُعَاوِیَةَ مَا کَانَ قَدِمْتُ عَلَیْهِ الْمَدِینَةَ وَهُوَ جَالِسٌ فِی أَصْحَابِهِ، - فَذَکَرَ الْحَدِیثَ بِطُولِهِ - قَالَ: فَتَذَاکَرْنَا عِنْدَهُ الْأَذَانَ فَقَالَ بَعْضُنَا: إِنَّمَا کَانَ بَدْءُ الْأَذَانِ رُؤْیَا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَاصِمٍ، فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ: «إِنَّ شَأْنَ الْأَذَانِ أَعْظَمُ مِنْ ذَاکَ، أَذَّنَ جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى، وَعَلَّمَهُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَقَامُ مَرَّةً مَرَّةً فَعَلَّمَهُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَذَّنَ الْحَسَنُ حِینَ وَلِیَ». المستدرک علی الصحیحین: ج 3، ص 187.