نزد همه مذاهب اسلامی به خصوص در مهم ترین کتابهای کلامی اهل سنت و مورد قبول وهابیت، همچون شرح مواقف(عضد الدین ایجی)، شرح مقاصد و شرح عقاید نسفیه (سعد الدین تفتازانی) در چند شرط برای رهبر و امام جامعه اتفاق نظر دارد که از جمله مهم ترین آنها ، بالاترین درجه «دانش»، «شجاعت» و «عدالت» است:

علما بر این مطلب اتفاق نظر دارند که در رهبر و امام جامعه اسلامی ویژگی هایی شرط شده از جمله: عدالت ، دانش، اجتهاد، شجاعت و صاحب رأی صحیح بودن...

**((واتفقوا: على أن الإمام یشترط فیه:أن یکون... عادلا" عالما" مجتهدا" شجاعا" ذا رأی صائب...)). الفقه علی المذاهب الأربعه: ج5،ص 416.

 

الف. دانش و آگاهی

در رأس حکومت اسلامی ، باید کسی باشد که به جای «لا أدری» بگوید:«سلونی قبل أن تفقدونی».

**((قال علی علیه السلام : أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ )).نهج البلاغه:خطبه 189.

 

همچنین در رأس حکومت اسلامی باید کسی باشد که در آیه مباهله او را به جز در نبوت در سایر فضایل و سجایای اخلاقی همسان و همانند پیامبر صلی الله علیه و آله شمارده است.

**((فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبینَ (آل عمران/61).

در علم و دانش منحصر به فرد امیرمؤمنان علیه السلام همین بس که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود:

**((عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلى الله علیه و سلم : أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأته من بابه )). المعجم الکبیر:ج 11،ص 65.

 

گروه زیادی از صحابه از جمله عایشه، ابن عباس ،سعید بن مسیب و... در سخنان خود به مرجعیت علمی آن حضرت تصریح نموده اند:

1. امیرمؤمنان علیه السلام آگاه ترین به سنت

بخاری در تاریخ خود به نقل از عایشه می نویسد:

علی علیه السلام داناترین مردم به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است.

**((علی أعلم الناس بالسنّه)). التاریخ الکبیر:ج2،ص 255؛ تاریخ مدینه دمشق:ج42،ص 408.

2. نه دهم علم نزد امیرمؤمنان علیه السلام

ابن عباس که اهل سنت او را «حبر الامه، دانشمند امت اسلام» و «ترجمان القرآن ،مفسر قرآن» نامیده اند، گفته:

نه دهم از تمام علم به علی علیه السلام داده شده و به خدا سوگند او در یک دهم باقی مانده آن نیز با تمام مردم شریک است.

**((عن عبد الله بن عباس قال: والله لقد أعطی علی بن أبی طالب تسعة أعشار العلم وأیم الله لقد شارککم فی العشر العاشر)).الاستیعاب فی معرفه الاصحاب:ج 3،ص 1104؛ طبقات الحنابله: ج1، ص23.

وی همچنین درباره دانش امیرمؤمنان علیه السلام گفته:

هرگاه توسط علی علیه السلام مطلبی برای ما ثابت می شد به دیگران مراجعه نمی کردیم.

**(( إذا ثبت لنا الشیء عن علی علیه السلام لم نعدل عنه إلی غیره)). الاستیعاب فی معرفه الأصحاب: ج3،ص 1104.

3. تنها کسی که گفت: هر آنچه نمی دانید از من بپرسید

سعید بن مسیب گوید: هیچ یک از صحابه نگفت هر آنچه می خواهید از من بپرسید، مگر علی بن ابی طالب علیه السلام.

**(( لم یکن أحد من أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم یقول : سلونی ، إلا علی بن أبی طالب)) .فضائل الصحابه: ج2،ص 646.

درباره فریادرسی های امیرمؤمنان علیه السلام از عمربن خطاب روایت شده که وی گفت:

از مشکلی که علی علیه السلام برای حل آن حاضر نباشد به خدا پناه می برم.

**((عن سعید بن المسیب قال: کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس فیها أبو حسن)).الطبقات الکبری: ج2،ص 339.

و این سخن از عمر مشهور است که:

اگر علی علیه السلام نبود حتما" عمر هلاک گردیده بود.

**(( لو لا علی لهلک عمر)). تأویل مختلف الحدیث: ج1،ص 162؛ الاستیعاب: ج3،ص 1103.

گوشه ای از علم و دانش مدعیان خلافت

با مقایسه دانش و آگاهی امیرمؤمنان علیه السلام با دیگر مدعیان خلافت که در منابع اهل سنت و مورد قبول وهابیت آمده بهتر می توان به جایگاه علمی آن حضرت پی برد:

1. نا آگاهی از حکم ارث مادر بزرگ

به گواهی صحیح ترین روایات اهل سنت و مورد قبول وهابیت، ابوبکر که از حکم ارث مادر بزرگ آگاهی نداشت، چندین بار حکم آن را از برخی صحابه پرسید و آنها او را آگاه ساختند؛ این ماجرا را ترمذی با سند کاملا" صحیح به نقل از قبیضه بن ذؤیب روایت کرده:

راوی گوید:پیر زنی نزد ابوبکر آمد و از حکم ارث خود در کتاب و سنت پرسید. ابوبکر در پاسخ گفت:تو را به حکم ارث مادر بزرگ در قرآن وسنت؟ برو و بعد بازگرد تا من حکم آن را از مردم بپرسم. مغیره بن شعبه که آن جا حاضر بود گفت: زمانی من محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و دیدم سهم مادر بزرگی را یک ششم از ارث قرار داد. ابوبکر گفت:آیا کسی دیگر هست که حرف تو را تایید کند؟ محمد بن مسلمه انصاری نیز در آن جا حضور داشت و سخن او را تایید کرد؛بدین رو ، ابوبکر همین حکم را صادر کرد...

**((عَنْ قَبِیصَةَ بْنِ ذُؤَیْبٍ قَالَ جَاءَتِ الْجَدَّةُ إِلَى أَبِى بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا. قَالَ فَقَالَ لَهَا مَا لَکِ فِى کِتَابِ اللَّهِ شَىْءٌ وَمَا لَکِ فِى سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- شَىْءٌ فَارْجِعِى حَتَّى أَسْأَلَ النَّاسَ. فَسَأَلَ النَّاسَ فَقَالَ الْمُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ حَضَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَأَعْطَاهَا السُّدُسَ. فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ هَلْ مَعَکَ غَیْرُکَ فَقَامَ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْلَمَةَ الأَنْصَارِىُّ فَقَالَ مِثْلَ مَا قَالَ الْمُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ فَأَنْفَذَهُ لَهَا أَبُو بَکْرٍ... قَالَ أَبُو عِیسَى وَفِى الْبَابِ عَنْ بُرَیْدَةَ. وَهَذَا أَحْسَنُ وَهُوَ أَصَحُّ مِنْ حَدِیثِ ابْنِ عُیَیْنَةَ)).سنن الترمذی: ج4،ص 420،ح2101.

همان گونه که در متن عربی حدیث، مشاهده می گردد ترمذی در پایان حدیث به صراحت بیان می کند که در این باب، روایات متعددی از دیگر صحابه نیز وارد شده که همه یا «حسن» و یا «صحیح» می باشند.

با وجود آنچه گذشت مبنی بر جهل ابوبکر در بسیاری از احکام شرعی از جمله حکم ارث مادر بزرگ در قرآن، اکنون به این سخن کینه توزانه و کاملا" بی اساس ابن تیمیه که چه رسوا بر خلاف اجماع صحابه سخن گفته: معروف آن است که علی علیه السلام دانش خود را از ابوبکر فرا گرفته است.

**((و المعروف أنّ علیا" أخذ العلم عن أبی بکر)). منهاج السنه: ج5، ص 513.

2. جهل به حکمی که حتی خردسالان می دانند

عمربن خطاب از حکمی که حتی خردسال ترین صحابه از آن آگاه است خبر ندارد؛ در صحیح ترین کتاب نزد وهابیت آمده :

ابوموسی اشعری درب خانه عمربن خطاب آمد و برای وارد شدن از او اجازه خواست، اما عمر که گویا مشغول بود به او اجازه ورود نداد؛ به همین رو،ابوموسی بازگشت. پس از آن که عمر فراغت یافت، گفت: دیگر صدای ابوموسی را نمی شنوم، به او اجازه دهید تا وارد شود. گفتنتد: او بازگشت. عمر ابوموسی را فراخواند و او حاضر شد(و از سبب بازگشتش جویا شد) ابوموسی گفت: ما همواره (از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله) بر این کار امر شده ایم. عمر گفت:بر توست که برای این سخنت شاهد بیاوری! ابوموسی خود را به مجلسی از صحابه رساند و از آنها خواست تا بر این موضوع شهادت دهند. صحابه گفتند: این موضوع نیاز به شاهد ندارد؛ حتی خردسال ترین ما که ابوسعید خدری است از این موضوع آگاهی دارد. ابوموسی، برای شهادت، ابوسعید خدری را همراه خود برد. پس از آن که ابوسعید شهادت داد، عمر گفت: عجیب است به حدّی بازار ، مرا به خود مشغول داشته بود که از این امر پیامبر صلی الله علیه و آله خبر دار نشدم.

**((عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ أَنَّ أَبَا مُوسَى الْأَشْعَرِیَّ اسْتَأْذَنَ عَلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُ وَکَأَنَّهُ کَانَ مَشْغُولًا فَرَجَعَ أَبُو مُوسَى فَفَرَغَ عُمَرُ فَقَالَ أَلَمْ أَسْمَعْ صَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ ائْذَنُوا لَهُ قِیلَ قَدْ رَجَعَ فَدَعَاهُ فَقَالَ کُنَّا نُؤْمَرُ بِذَلِکَ فَقَالَ تَأْتِینِی عَلَى ذَلِکَ بِالْبَیِّنَةِ فَانْطَلَقَ إِلَى مَجْلِسِ الْأَنْصَارِ فَسَأَلَهُمْ فَقَالُوا لَا یَشْهَدُ لَکَ عَلَى هَذَا إِلَّا أَصْغَرُنَا أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ فَذَهَبَ بِأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ فَقَالَ عُمَرُ أَخَفِیَ هَذَا عَلَیَّ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَلْهَانِی الصَّفْقُ بِالْأَسْوَاقِ یَعْنِی الْخُرُوجَ إِلَى تِجَارَةٍ)). صحیح البخاری: ج2، ص727،ح 1956.

3. جهل به حکم تیمم

این روایت در یکی از صحیح ترین کتاب پس از قرآن کریم نزد علمای اهل اهل سنت آمده:

شخصی نزد عمر آمد و گفت: من جنب شده و به آب دسترسی ندارم، در چنین شرایطی حکم من چیست؟ عمر گفت: در چنین شرایطی نماز نخوان!! عمار گفت: ای عمر! آیا به یاد داری که در یکی از جنگ ها جنب شدیم و آب در دسترس نداشتیم و تو گفتی نماز نخوان و خودت نماز نخواندی! اما من خود را در خاک غلطانده و نماز خواندم و چون پیامبر از کار من باخبر شد، فرمود:کافی است که دو دست خود را به زمین زده و صورت و دو دست خویش را مسح می کشیدی. عمر رو به عمار کرد و گفت: ای عمار، تقوا پیشه کن! عمار گفت: ای عمر! اگر بخواهی ساکت شده و هیج نمی گویم.

**((أَنَّ رَجُلاً أَتَى عُمَرَ فَقَالَ إِنِّى أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً. فَقَالَ لاَ تُصَلِّ. فَقَالَ عَمَّارٌ أَمَا تَذْکُرُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ أَنَا وَأَنْتَ فِى سَرِیَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فَلَمْ نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّکْتُ فِى التُّرَابِ وَصَلَّیْتُ. فَقَالَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- « إِنَّمَا کَانَ یَکْفِیکَ أَنْ تَضْرِبَ بِیَدَیْکَ الأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَکَ وَکَفَّیْکَ ». فَقَالَ عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ یَا عَمَّارُ.قَالَ إِنْ شِئْتَ لَمْ أُحَدِّثْ بِهِ)). صحیح مسلم:ج1،ص 280،ح368.

4. جهل به معنای کلمه ای از قرآن کریم

از هریک از ابوبکر و عمر به صورت جداگانه درباره معنای آیه 31 از سوره عبس «و فاکهه و أبّا» پرسیدند و هر دوی آنها اظهار بی اطلاعی کردند:

درباره ابوبکر روایت شده که معنای کلمه «أب» در قرآن کریم را از وی پرسیدند، در پاسخ گفت: چه اشکال دارد مطلبی از قرآن بپرسند و من پاسخ آن را ندانسته و بگویم: نمی دانم. همچنین درباره عمربن خطاب نقل شده که وی نیز این آیه را خواند، سپس گفت: همه چیز را فهمیدم ، اما معنای کلمه «أب» را نفهمیدم ؛ آن گاه عصای خود را بلند کرد و گفت: به خدا سوگند فهم این مطلب کار بسیار سختی است.

**((وعن أبی بکر أنه سئل عن الأبّ فقال : أیّ سماه تظلنی ، وأیّ أرض تقلنی إذا قلت فی کتاب الله ما لا علم لی به . وعن: أنه قرأ هذه الآیة فقال : کل هذا قد عرفنا ، فما الأب ؟ ثم رفض عصاً کانت بیده وقال : هذا لعمر الله التکلف)). تفسیر الکشاف:ج4،ص 705.

5. یاد گرفتن سوره بقره در 12 سال

در بسیاری از منابع معتبر اهل سنت به نقل از فرزند عمر روایت شده:

فرزند عمر گوید: 12 سال طول کشید تا پدرم، سوره بقره را یاد گرفت و به شکرانه این کار، شتر جوانی ذبح کرد.

**((عن ابن عمر قال تعلم عمر بن الخطاب البقرة فی اثنتی عشرة سنة فلما تعلمها نحر جزورا )). تاریخ مدینه دمشق: ج44،ص 286؛ الجامع لأحکام القرآن:ج1،ص 40.

خوانندگان دقت دارند که فرزند عمر نمی گوید12 سال طول کشید تا سوره بقره را حفظ کند ، بلکه می گوید 12 سال طول کشید تا خواندن سوره بقره را یاد بگیرد. نمی دانم اگر می خواست این سوره را حفظ کند چند قرن طول می کشید؟ :lol:

6. پیر زنان آگاه تر از خلیفه به شریعت

علمای اهل سنت این روایت را با تعبیرهای دیگر نقل کرده اند. ماوردی بصری شافعی می نویسد که عمر گفت:

همه مردم حتی زنان، از عمر دانا ترند.

**((کل الناس أفقه من عمر حتی إمرأه)). الحاوی الکبیر: ج9،ص 331.

سرخسی در کتاب المبسوط و علاء الدین بخاری در کشف الأسرار می نویسد:

عمر، مبهوت ماند و گفت: همه مردم از عمر داناترند، حتی زنان خانه نشین.

**(( فَبَقِیَ عُمَرُ بَاهِتًا وَقَالَ : کُلُّ النَّاسِ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ حَتَّى النِّسَاءُ فِی الْبُیُوتِ)). المبسوط:ج10،ص 153.

بنا به نقلی دیگر ، عمر بن خطاب گفت:

تمامی مردم از عمر داناترند حتی زنان پرده نشین . آیا تعجب نمی کنید از امامی که اشتباه می کند و زنی که درست می فهمد.

**((فقال کل الناس أفقه من عمر حتى ربات‏ الحجال‏ أ لا تعجبون من إمام أخطأ و امرأة أصابت‏)). شرح نهج البلاغه: ج1،ص 115.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ج. عدالت

عدالت امیرمؤمنان علیه السلام

در رابطه با عدالت امیرمؤمنان علیه السلام همین بس که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرمود:

دست من و دست علی علیه السلام در گسترش عدالت یکسان است.

**((قال لی رسول الله صلى الله علیه و سلم لیلة الهجرة فی الغار کفى وکف علی فی العدل سواء )). لسان المیزان: ج1،ص 286،ش 89.