شاه عبد العزیز دهلوی که از او با عنوان محدث هند یاد می‌کنند، یکی از سرسخت‌ترین دشمنان شیعه به شمار می‌رود. وی کتاب‌های متعددی علیه مذهب اهل بیت علیهم السلام نگاشته است که از جمله آن‌ها تحفه اثنی عشریه است.

او در این کتاب تلاش کرده است که از خلفا دفاع و از اشکالاتی که شیعیان بر آن‌ها دارند، پاسخ دهد.

یکی از اشکالات مهم، قضیه هجوم به خانه صدیقه طاهره سلام الله علیها و شهادت آن حضرت توسط خلفا است . شاه عبد العزیز در پاسخ از این اشکال، مطالب جالبی دارد که تأمل برانگیز و البته از زبان یک سنی متعصب و عنود بسیار حیرت‌آور است.

اصل متن کلام دهلوی:

طعن دوم آنکه عمر رضی الله عنه خانه حضرت سیده النساء را بسوخت و بر پهلوی مبارک آن معصومه بشمشیر خود صدمه رسانید که موجب اسقاط حمل گردید.

و این قصه سراسر واهی و بهتان و افترا است هیچ اصلی ندارد و لهذا کثر امامیه قابل این قصه نیستند و گویند که قصد سوختن آن خانه مبارک کرده بود لیکن بعمل نیاورد و قصد از امور قلبیه است که بران غیر از خدای تعالی دیگری مطلع نمی تواند شد .

و اگر مراد ایشان از قصد تخویف و تهدید زبانی است و گفتن اینکه من خواهم سوخت پس وجهش آنست که این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا را ملجا و پناه هر صاحب خیانت دانسته و حکم حرم مکه معظمه داده درانجا جمع شدند و فتنه و فساد منظور می داشتند و بر همزدن خلافت خلیفه اول به کنکاشها و مشوره هاء فساد انگیز قصد میکردند .

و حضرت زهرا هم ازین نشست و بر خاست آنها مکدر و ناخوش بود لیکن بسبب کمال خسن خلق با آنها بی پرده نمی فرمود که در خانه من نیامده باشند

عمر بن الخطاب چون دید که حال برین منوال آنجماعه را تهدید نمود که من خانه را بر شما خواهم سوخت

و تخصیص سوختن درین تهدید مبنی بر استنباط دقیق است از حدیث پیغمبر صلی الله علیه وسلم که آنحضرت نیز در حق کسانی که در جماعت حاضر نمی شوند و با امام اقتدا نمیکردند همین قسم ارشاد فرموده بود که اینجماعه اگر از ترک جماعت باز نخواهند آمد من خانه ها را بر ایشان خواهم سوخت و چون ابوبکر نیز امام منصوب کرده پیغمبر بود در نماز و آنها ترک اقتداء آن امام بحق بخاطر خود می اندیشیدند و رفاقه جماعت مسلمین درین باب نمیکردند مستحق همان تهتید پیغمبر شدند

پس این قول عمر مشابه است پیغمبر صلی الله علیه وسلم که چون روز فتح مکه بحضور او عرض نمودند که این خطل که یکی از شعراء کفار بود و بارها به هجو حضرت پیغمبر و اشعار خود روی خود را سیاه کرده پناه بخانه خدا یعنی کعبه معظمه برده و در پردهاء آنخانه تجلی اشیانه خود را پنهان ساخته در باب او چه حمک است فرموده که اورا همانجا بکشید و پاس نکنید

و هر گاه این قسم مردودان جناب الهی را در خانه خدا پناه نباشد در خانه حضرت زهرا چرا پناه باید داد و حضرت زهرا چرا از سزا دادن اشرار فساد پیشه مکدر گردد که (تخلقوا بالخلاق الله ) شیوه آن پاک طینت بود

و مع هذا از روی اخبار صحیحه ثابت است که حضرت زهرا نیز آنمردم را ازین اجتماعی منع فرموده

و نیز قول عمر رضی الله عنه درینجا بسیار کمتر از فعل حضرت امیر است که چون بعد از شهادت عثمان رضی الله عنه خلافت بر آنجناب قرار گرفت کسانی را که داعیه بر همزدن این منصب عظیم بخاطر آورده از مدینه بر آمده بمکه شتافتند و در پناه سایه حرم محترم رسول الله صلی الله علیه وسلم یعنی ام المومنین عایشه صدیقه در آمده دعوی قصاص عثمان از قتله او نموده آماده جنگ و پیکار گشت بقتل رسانید و اصلا پاس حرم محترم رسول و رعایت ادب مادر خود و مادر جمیع مومنین بموجب نص قرآن نفرمود هر چند درین آسیبی بجناب حرم محترم رسول اهانتی و ذلتی که رسید اظهر من الشمس است

و فی الواقع هر چه حضرت امیر فرمود عین صواب و محض حق بود که درین قسم امور عظام که موجب فتنه و فساد عام باشد بمراعات مصالح جزئیه مبادی و مقدمات فتنه را او گذاشتن و بتدارک آن نرسید باعث کمال بی انتظامی امور دین و دنیا می باشد

و چنانچه خانه حضرت زهرا واجب التعظیم و الاحترام بود ام المومنین و حرم محترم رسول و زوجه محبوبه او که محبوب الهی بود نیز واجب التعظیم و الاحترام بود

بلکه از عمر محض قول و تخویف تهدید و ترهیب بوقوع آمده نه فعل و حضرت امیر فعل را هم بالقصی الغایه رسانید پس درین مقام زبان طعن در حق عمر کشادن حالانکه قول او بمراتب کمتر از فعل حضرت امیر است مبنی بر تعصب و عناد است لاغیر

و در مقابله اهل سنت فرق بر آوردن که خلافت حضرت امیر حق بود پس حفظ انتظام او ضرور افتاد و پاس ام المومنین و تعظیم حرم رسول ساقط گشت و خلافت ابوبکر صدیق ناحق بود برای حفظ انتظام آن خلافت فاسده پاس خانه حضرت زهرا بنت الرسول صلی الله علیه وسلم نکردن کمال نادانی و بیعقلی است زیرا که اهل سنت هر دو خلافت را برابرمیدانند و هر دو را حق می انگارند علی الخصوص وفتی که طعن متوجه بر عمربن الخطاب باشد که نزد او خلافت ابوبکر متعین بود بحقیت و دران وقت منازعی و مخالفی که هم جنب ابوبکر باشد و از مخالفت او حسابی بر توانداشت در میان نه اینقسم خلافت منظمه را در اول جوش اسلام که هنگام نشو و نماء نهال دین و ایمان بود برهم زدن و ارادهاء فاسد نمودن البته موجب قتل و تعزیر لااقل موجب تهدید و ترهیب است

و طرفه اینست که بعضی از فضلاء شیعه درین طعن بطریق ترقی ذکر کرده اند که زبیربن العلوم بن عمه رسول صلی الله علیه وسلم نیز از جمله آن جوانان بود که برای تهدید و ترهیب شان عمر این کلام گفت و من بعد حضرت زهرا آن جوانان بنی هاشم را و زبیر را نیز جواب داد که در خانه من بعد ازین مجلس و اجتماع نکرده باشید سبحان الله هیچ فهمیده نمیشود که در خلافت ابوبکر اگر زبیر بن العوام تدبیر افسادی نماید معصوم و واجب التعظیم گردد و درباب قصاص خواستن عثمان اگر سخن درشت بگوید واجب القتل و التعزیر شود و چون در خانه حضرت زهرا مردم داعیه فسادی و کنکاش فتنه برپا کنند واجب القبول باشند و هرگاه درحضور حرم محترم رسول و همراه او که بلا شبهه ام المومنین بود دعوی قصاصی یا شکایت از قتله عثمان بر زبان آرند واجب الرد و الازاله گردند این فرق مبنی نیست مگر بر اصول شیعه

و اگر خواهند که اهل سنت را بر اصول خود الزام دهند چرا این قدر تطویل مسافت باید کرد یک سخن کافی است و هر گاه بر ترک جماعت که از سنن موکده است و فایده آن عاید بنفس مکلف است فقط و هیچ ضرری از ترک آن به مسلمین نمیرسد پیغمبر صلی الله علیه وسلم تهدید فرموده باشد باحراق بیوت درین قسم مفسده که شراره ها ء آن تمام مسلمین بلکه تمام دین را برسد چرا تهدید باحراق بیوت جایز نباشد

و هرگاه پیغمبر بسبب بودن پرده هاء منقش و تصاویر در خانه حضرت زهرا در آید تا وقتیکه آنرا ازاله نکند بلکه در خانه خدا نیز در آید تا وقتیکه صورتهاء حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ازان خانه بر آرند اگر عمر بن الخطاب هم بسبب بودن مفسدان دران خانه کرامت اشیانه و وقوع تدبیرات فتنه انگیز در انجا آن مردم را تهدید کند باحراق آن خانه چه گناه بر ذمه وی لازم شود

و نهایت کار آنکه مراعات ادب مقتضی این تهدید نبود لیکن معلوم شد که رعایت ادب درین قسم امور عظام کسی نمیکند بدلیل فعل حضرت امیر با عیشه صدیقه که بلا شبهه زوجه محبوبه رسول صلی الله علیه وسلم و ام جمیع المومنین و واجب التعظیم کافه خلایق اجمعین بود پس هر چه از عمر مطابق فعل معصوم بوقوع آید چرا محل طعن و تشنیع گردد.


تحلیل و بررسی:

نکات زیادی در سخنان او بود که هر کدام در جای خود نیازمند تأمل، دقت و بررسی است؛ اما به جهت اختصار تنها به چند نکته بسنده می‌کنیم

نکته اول:

دهلوی برای توجیه تهدید صدیقه طاهره سلام الله علیها توسط عمر بن خطاب می‌گوید:

«این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا را ملجا و پناه هر صاحب خیانت دانسته و حکم حرم مکه معظمه داده در انجا جمع شدند و فتنه و فساد منظور می داشتند و برهم زدن خلافت خلیفه اول به کنکاشها و مشوره هاء فساد انگیز قصد میکردند…» .

«و حضرت زهرا چرا از سزا دادن اشرار فساد پیشه مکدر گردد..»

«عمر بن الخطاب هم بسبب بودن مفسدان در آن خانه…»

 

طبق گفته دهلوی اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله که در خانه فاطمه شهیده سلام الله علیها جمع شده بودند که در جمع آن‌ها زبیر بن عوام نیز به چشم می‌خورد، افرادی خیانت‌کار، فتنه‌گر، مفسد، اشرار، فساد پیشه و … بوده‌اند .!!!

اگر این سخنان را من که شیعه هستم می‌گفتم، پیروان سقیفه ناله و فریادشان گوش فلک را کر می‌کرد که ای داد ای فریاد ! شما به اصحاب رسول خدا که همگی عادل و اهل بهشت هستند، اهانت و جسارت کرده‌ای و… اما کسی هست که به دهلوی اعتراض کند؟

جالب است که خود او در ادامه تصریح می‌کند زبیر بن عوام، نیز در میان اجتماع کنندگان در خانه صدیقه شهیده سلام الله علیها بوده است . بله از دیدگاه دهلوی، او نیز مفسد و فتنه گر بوده و مشروعیت خلافت  خلیفه اول را قبول نداشته است.

آیا یک فتنه‌گر و مفسد (به قول دهلوی) می‌تواند عادل و اهل بهشت باشد؟

مگر شما کارهای اصحاب را که علیه امیرمؤمنان علیه السلام انجام داده‌اند، به بهانه اجتهاد توجیه نمی‌کنید؟ آیا زبیر و یارانش نمی‌توانستند اجتهاد کنند و خلافت خلیفه اول را نامشروع و باطل بدانند؟

نکته دوم:

همچنین برای توجیه تهدید عمر بن خطاب ، آن را با جنگ جمل قیاس کرده و می‌گوید:

«و اصلا پاس حرم محترم رسول و رعایت ادب مادر خود و مادر جمیع مومنین بموجب نص قرآن نفرمود هر چند درین آسیبی بجناب حرم محترم رسول اهانتی و ذلتی که رسید اظهر من الشمس است

و فی الواقع هر چه حضرت امیر فرمود عین صواب و محض حق بود که درین قسم امور عظام که موجب فتنه و فساد عام باشد…».

 

اولا ایشان اعتراف کرده است که کار عایشه ، خلاف شرع و موجب فتنه و فساد عمومی بوده و امیرمؤمنان علیه السلام حق داشت که احترام او را رعایت نکند. جنگ جمل باعث شد که به عایشه بی‌احترامی و او ذلیل شود.

این سخن بسیار جالب، حیرت آور و اعتراف مهمی است که هیچ کس تا کنون جرأت گفتن آن را نداشته است . اهل سنت همواره تلاش می‌کنند ثابت کنند کار عایشه در جنگ جمل، اصلاح طلبی ، خیرخواهی و انتقام از خون عثمان بوده و این منافقان بودند که آتش جنگ جمل را روشن کردند؛ اما جناب دهلوی به صراحت اعتراف می‌کند که کار عایشه فتنه‌گری و موجب فساد عمومی بوده است !!!.

بالأخره کار عایشه در جمل اصلاح طلبی بود یا فتنه‌گری و فساد انگیزی؟! ما کدام را باور کنیم؟

ثانیاً: این قیاس مع الفارق است؛ زیرا امیرمؤمنان علیه السلام با عایشه با دستور مستقیم رسول خدا صلی الله علیه وآله جنگیده است که بنده پیش از این در سایت ولی عصر (عج) به تفصیل به این مطلب پرداخته و آن را ثابت کرده‌ام.

اما کار خلیفه دوم بر خلاف سفارش رسول خدا صلی الله علیه وآله بود؛ زیرا به صورت متواتر شیعه و سنی نقل کرده‌اند که آزار حضرت صدیقه شهیده، آزار رسول خدا و آزار خود خداوند است؛ همان‌طوری که بخاری نقل کرده است:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی

«فاطمه، پاره تن من است، پس هر کس او را به خشم بیاورد، مرا به خشم آورده است».

صحیح البخاری، ج۳، ص۱۳۶۱، ح۳۵۱۰، کتاب فضائل الصحابه ، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَهِ رسول اللَّهِ.

قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إنما فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی یُؤْذِینِی ما آذَاهَا.

«فاطمه پاره تن من است، هر آن چه او را بیازارد، مرا آزرده است».

صحیح مسلم، ج ۴   ص ۱۹۰۳، ح۲۴۴۹، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَهِ رضی الله عنهم، بَاب فَضَائِلِ فَاطِمَهَ بِنْتِ النبی علیها الصَّلَاه وَالسَّلَامُ.

تردیدی نیست که تهدید خلیفه دوم (بر فرض که فقط تهدیده بوده) سبب خشم فاطمه زهرا سلام الله علیها شد ؛ تا جایی که طبق نقل ابن قتیبه دینوری، آن حضرت به دنبال هر نماز خود خلیفه اول و دوم را نفرین می‌کرد و با خشم و غضب از آن دو نفر، از دنیا رفت.

فإنی أشهِدُ اللهَ وملائکتَه أنَّکما أسْخَطْتُمانی وما أرْضَیْتُمانی ولئن لقیتُ النبیَ لأشْکُوَنَّکُما إلیه.

«پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده‌اید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد».

واللهِ لأدْعُوَنَّ اللهَ علیکَ فی کلِّ صلاهٍ أصلّیها.

«به خدا قسم! پس از هر نماز بر شما نفرین خواهم کرد».

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه (متوفای۲۷۶هـ)، الإمامه والسیاسه، ج ۱،‌ ص ۱۷، باب کیف کانت بیعه علی رضی الله عنه، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م.

بنابراین، قیاس این دو قضیه مع الفارق است و هیچ کمکی به شاه عبد العزیز دهلوی و همفکرانش نخواهد کرد.

نکته سوم:

اعتراف او به تهدید.

آن چه ما از سخنان دهلوی استفاده می‌کنیم، اعتراف او به تهدید خلیفه دوم است . و تصریح می‌کند که کاری که فاطمه زهرا سلام الله علیها و پناه جویان به خانه او انجام دادند، سزوار تهدید و حتی قتل است:

«عمر بن الخطاب چون دید که حال برین منوال آنجماعه را تهدید نمود که من خانه را بر شما خواهم سوخت

 

بلکه از عمر محض قول و تخویف تهدید و ترهیب بوقوع آمده»

 

«برهم زدن و ارادهاء فاسد نمودن البته موجب قتل و تعزیر لااقل موجب تهدید و ترهیب است»

 

اما عموم اهل سنت و وهابیت حتی تهدید را هم قبول نمی‌کنند و مردود می‌دانند؛ زیرا می‌دانند که تهدید کردن اصحاب و به زور بیعت گرفتن از آنان،  اصل و اساس مشروعیت  خلافت ابوبکر را زیر سؤال می‌برد. مبنای اهل سنت این است که منشأ مشروعیت خلافت خلیفه اول اجماع صحابه است . نه در قرآن خلافت او پیش بینی شده و نه رسول خدا صلی الله علیه وآله مشروعیت خلافت او را تأیید کرده است؛ بلکه این اصحاب بودند که اجتماع کردند و بالإتفاق ابوبکر را به عنوان جانشین رسول خدا انتخاب کردند.

حال اگر ثابت شود که زبیر بن عوام و تمام اطرافیان و اقوام او، امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، صدیقه طاهره، امام حسن و امام حسین علیهم السلام و تمام دوست‌داران او، مشروعیت خلافت ابوبکر را قبول نداشته‌اند، این اجماع به افسانه بیشتر شبیه است تا حقیقت؛ بنابراین اصل مشروعیت خلافت ابوبکر زیر سؤال می‌رود.

ابن حزم اندلسی در این باره گفته است :

 وَلَعْنَهُ اللَّهِ على کل إجْمَاعٍ یَخْرُجُ عنه عَلِیُّ بن أبی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَهِ.

«لعنت خداوند بر هر اجماعى که علی بن ابوطالب بیرون از آن باشد و صحابه‌اى که در خدمت او هستند، در آن اجماع نباشند».

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای۴۵۶هـ)، المحلى، ج ۹، ص ۳۴۵، تحقیق: لجنه إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیده – بیروت.

وی همچنین در جای دیگر از کتابش می‌نویسد:

قال أبو محمد أُفٍّ لِکُلِّ إجْمَاعٍ یُخْرَجُ عنه عَلِیُّ بن أبی طَالِبٍ

«ابو محمد (ابن حزم) گفت: اف بر هر اجماعی که که علی علیه السلام بیرون از آن باشد»

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای۴۵۶هـ)، المحلى،  ج ۵،  ص  ۱۲۷، تحقیق: لجنه إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیده – بیروت.

بنابراین، تهدید کسانی که در خانه صدیقه شهیده سلام الله علیها جمع شده بودند و همچنین تهدید اهل البیت علیهم السلام، ثابت می‌کند که آنان مشروعیت خلافت ابوبکر را قبول نداشته‌اند و به قول ابن حزم، اف و لعنت بر آن اجماعی که امیرمؤمنان علیه السلام و اصحاب آن حضرت، در دایره آن نباشند.

نکته چهارم:

و در نهایت او اعتراف می‌کند که کار خلیفه دوم بی احترامی و اسائه ادب نسبت به صدیقه شهیده و سیده زنان اهل بهشت بوده است:

«و نهایت کار آنکه مراعات ادب مقتضی این تهدید نبود».

اما سزای این اسائه ادب چیست؟

سزای آزار و اذیت صدیقه طاهره سلام الله علیها که در حقیقت طبق روایات بخاری و مسلم ، آزار خدا و پیامبر به شمار می‌رود چیست؟

اگر کسی به آیه ۵۷ سوره مبارکه احزاب:

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا

استناد کند، پاسخ دهلوی و همفکران او چه خواهد بود؟

تحلیل و تأمل بیشتر در این فراز از سخن دهلوی را به عهده وجدان‌های بیدار وامی‌گذاریم .