*بحث علمی درسایه وحدت*

احسان الهی ظهیر:امام علی پشت سر خلفا نماز خواند

احسان الهی ظهیر می‌نویسد :

کان علیّ أحد المستشارین المقرّبین إلیه، یشترک فی قضایا الدولة وأمور الناس ، ویشیر علیه بالأنفع والأصلح حسب فهمه ورأیه... لا یمنعه مانع ولا یعوقه عائق، یصلّی خلفه ویعمل بأوامره، ویقضی بقضایاه، ویستدلّ بأحکامه ویستند .

امام علی علیه السلام یکی از مشاورین نزدیک عمر بود که با او در تمام قضایای دولت و امور مردم مشارکت داشت و بهترین ، با ارزش‌ترین مشورت‌ها را می‌داد و در این رابطه هیچ چیزی مانع او نبود . پشت سر عمر نماز می‌خواند و به دستورات او عمل می‌کرد ... .

 

پاسخ :

برای روشن شدن حقیقت مسأله ، باید تمامی روایاتی را که دلالت می‌کند که امام علی علیه السلام پشت سر خلفاء نماز خوانده‌اند ، تک تک بررسی شود .

روایت اول :

1 . روى الطبرسى فی الاحتجاج: وحضر المسجد وصلّى خلف أبی بکر .

الاحتجاج: 1/126، وعنه فی بحار الأنوار 29/127 ح 27، مدینة المعاجز: 3/152.

اولاً : سند این روایت مرسل است ؛ زیرا طبرسی روایت را مستقیماً و بدون ذکر واسطه از حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند ؛ در حالی که حماد بن عیسی متوفای 190 هـ و خود طبرسی متوفای 548 هـ است .

ثانیا : ظاهرا مصدر کلام طبرسی روایتی است که در تفسیر قمی وجود دارد که وی از پدرش ابراهیم بن هاشم ، از ابن أبی عمیر ، از عثمان بن عیسی و حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است . این روایت هر چند از نظر سند مشکلی ندارد ؛ اما از نظر دلالت چیز دیگری را ثابت می‌کند .

روایت در تفسیر قمی این چنین آمده است : حضر المسجد ووقف خلف أبى بکر وصلّى لنفسه .

در مسجد حاضر می‌شد و پشت أبی بکر می‌ایستاد ؛ اما نماز را فرادی می‌خواند .

ثالثاً : در  خود همین روایت آمده است که ابوبکر با مشورت عمر به خالد بن ولید دستور داده بودند که هنگام سلام نماز ، علی را با شمشیر بکشد ؛ ولی ابوبکر در حین خواندن نما پشیمان شد و قبل از دادن سلام گفت :

یا خالد لا تفعل ما أمرتک به .

و اهل سنت هرگز نمی‌توانند به مضمون این روایت ملتزم بشوند . اگر می‌خواهند نماز پشت سر خلفا را برای امام علی علیه السلام ثابت کنند ، باید تروریست بودن خلفا را نیز بپذیرند ؛ چون نمی‌شود به مضمون یک بخش از روایت ملتزم و به بخش دیگر ملتزم نباشند ؛ چون در این صورت مصداق « یؤمن ببعض و یکفر ببعض » خواهند شد .

و جالب این است که همین مطلب را سمعانی از علمای بزرگ اهل سنت در ترجمه رواجنی ، استاد بخاری نیز نقل می‌کند :

حدیث أبی بکر رضی اللّه عنه : أنّه قال : «لا یفعل خالد ما أمر به. سألت الشریف عمر ابن إبراهیم الحسینی بالکوفة عن معنى هذا الأثر فقال : کان أمر خالد بن الولید أن یقتل علیّاً ، ثم ندم بعد ذلک ، فنهى عن ذلک .

روایت دوم :

 وفی نوادر أحمد بن عیسى الأشعری عن  عثمان بن عیسى ، عن سماعة ، قال : سألته علیه السلام عن مناکحتهم والصلاة معهم ؟ فقال : هذا أمر تمدید  إن یستطیعوا ذاک ، قد أنکح رسول الله صلى الله علیه وآله ، وصلى علی علیه السلام وراءهم .

این روایت را شیخ حر عاملی رحمت الله علیه در کتاب وسائل ، در باب استحباب حضور الجماعة خلف من لا یقتدى به، للتقیة والقیام فی الصف الأول معه ، نقل کرده است .

یعنی این‌که از باب تقیه و در زمانی که جان ،‌ مال و ناموس انسان در خطر باشد ، مستحب است انسان در نماز جماعت کسی که نماز خواندن پشت سر او جایز نیست ،‌ حاضر شود .

و همچنین علامه مجلسی رحمت الله علیه در کتاب بحار ، باب نکاح المشرکین والکفّار والمخالفین والنصاب نقل کرده است .

پس این روایت اهل سنت را به مقصدشان نمی‌رساند ؛ چرا که در تقیه بحث اکراه و اجبار مطرح است و اگر انسان مجبور باشد ، حتی می‌تواند دخترش را به کافر و مشرک عقد کند ؛ چه رسد به کسی ظاهراً خود را مسلمان می‌داند و پنج وقت نماز می‌خواند .

روایت سوم :

روى الحمیری عن  جعفر ، عن أبیه قال :  کان الحسن والحسین علیهم السلام یقرآن خلف الإمام .

و در وسائل نیز این‌گونه آمده است :

عبد الله بن جعفر فی (قرب الإسناد) عن الحسن بن ظریف ، عن الحسین بن علوان ، عن جعفر ، عن أبیه قال : کان الحسن والحسین علیهما السلام یقرآن خلف الامام .

مرحوم  علامه مجلسی در تبیین کلمه  « امام » در این روایت می‌نویسد :

«خلف الإمام»  أی أئمة الجور الذین کانوا فی زمانهما علیهما السلام ... .

منظور از «امام » در این روایت ، همان ائمه جوری هستند که در زمان آن حضرات حکومت را در دست داشتند . بلی ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام پشت سر آن‌ها می‌ایستاد ؛ اما به آن‌ها اقتدا نمی‌کرد و برای خودشان نماز می‌خواندند .

حضور در نماز جماعت آن‌ها در زمان‌ها عادی مستحب مؤکد است ؛ چنانچه بسیاری از علما به آن قائل هستند و روایات نیز آن را تأیید می‌کند . و در زمان تقیه حضور در نماز جماعت آن‌ها واجب است ؛ البته اگر امکان داشت باید اول نماز خود را در خانه بخواند و بعد در نماز جماعت آن‌ها حاضر شود و اگر امکان نداشت ، در نماز جماعت حاضر شود ؛‌ ولی برای خودش نماز بخواند و قرائت را ساقط نکند ... .

. الشیعة وأهل البیت : 61.

. تفسیر القمی: 2/ 158، 159، تفسیر نور الثقلین: 4/188.

. الأنساب للسمعانی:3/95، ط. دار الجنان ـ بیروت و6/170، نشر محمد أمین دمج - بیروت - 1400 هـ

. النوادر  129، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 8، ص 301، ح 10726.

. وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 8، ص 299.

. بحار الأنوار، ج 100، ص 375.

. قرب الاسناد  ص 114، ح 7.

. وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 8، ص 366، وسائل الشیعة (الإسلامیة)، ج 5، ص 430، جامع أحادیث الشیعة، ج 6، ص 503.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

تمجید امام علی از خلفا

در این شبهه آمده:علی -کرم الله وجهه- در خطبه 228نهج البلاغه، از عمر و خدمات او ستایش نموده، اما به خاطر تقیه این چنین فرموده: خدا شهرهای فلانی را برکت و او را پاداش دهد که کژی ها را راست، بیماری ها را مداوا، سنت پیانبرصلی الله علیه و آله را به پا و فتنه ها را پشت سر گذاشت. با جامه ای پاک و بی عیب از این جهان رخت بربست به خیر و نیکی آن رسید، از شر و بدی آن رهایی یافت، وظیفه خویش را نسبت به خداوند انجام داد، آن چنان که باید از مجازات او می ترسید خود رفت و مردم را بر سر چند راهی باقی گذاشت که نه گمراهان در آن هدایت می یافتند و نه جویندگان هدایت به یقین، راه خویش را پیدا می کردند.

**((
لِلَّهِ بَلَاءُ [بِلَادُ] فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ‏ الْأَوَدَ وَ دَاوَى الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی‏)).نهج البلاغه(صبحی صالح):ص671

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود آورده : سید رضی-گردآورنده نهج البلاغه- گفته نسخه ای به دستم رسید که زیر کلمه «لله بلاد فلان- نوشته بود «عمر» و بدین طریق علی-کرم الله وجهه- از مقام والای عمر تمجید کرده.
**((
قد وجدت‏ النسخة التی بخط الرضی أبی الحسن جامع نهج البلاغة و تحت فلان عمر)). شرح نهج البلاغه:ج12،ص3.
پاسخ حلی
الف. شارحان نهج البلاغه چه می گویند؟
1.
صبحی صالح، یکی از شارحان سنّی مذهب نهج البلاغه، در شرح خود می گوید: منظور، یکی از یاران امیرمؤمنان علیه السلام است:
این سخنان از سوی علی علیه السلام در ستایش یکی از اصحاب و یاران خود بوده است.
**((
و من کلام له ع یرید به بعض‏ أصحابه‏)).شرح نهج البلاغه: خطبه228،ص 350.
آیا عمر بن خطاب از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بوده؟
2.
یکی دیگر از شارحان شیعی نهج البلاغه مرحوم میرزا حبیب الله خویی است که مراد از این شخص را معین نموده است:
بنابراین احتمال دارد مراد از فلان ، مالک اشتر باشد که حضرت در بسیاری از کلمات خود از او بسیار ستایش نموده است.
**((
و علیه فلا یبعد أن یکون مراده علیه السّلام هو مالک بن الحرث الأشتر، فلقد بالغ فی مدحه و ثنائه فی غیر واحد من کلماته)).منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه:ج14،ص 375.

ب.کشف راز «فلان»
آنچه باعث شده برخی گمان کنند منظور از کلمه «فلان» در خطبه مورد،«عمر» می باشد مطلبی است که ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود آورده و در بالا به آن اشاره شد.
در حالی که باید گفت:
1.
نوشته شدن کلمه ای خارج از متن و زیر کلمه ای، همان گونه که ابن ابی الحدید در متن فوق بیان داشته، نه تنها ادعای شبهه کننده را ثابت نمی کند، بلکه خود دلیلی است بر دست کاری در کتاب از سوی شخص دیگری و این یعنی آن که نظر امیرمؤمنان علیه السلام غیر از این بوده است.
2.
شاید گفته شود این کلمه شرحی بوده از سوی مرحوم سید رضی در حالی که اساسا" وی شرحی بر نهج البلاغه ننوشته و اگر هم چنین می بود، نظر وی برای ما حجت نیست.
گفتنی است در پاسخ به کسانی که مدعی هستند در برخی از نسخه های نهج البلاغه به جای کلمه «فلان» کلمه «عمر» آمده، می گوییم:
قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ، اگر واقعا" شما در ادعایتان صادق هستید نسخه مورد ادعای خود را ارائه کنید. نسخه مورد ادعای شما کجاست که تا کنون هیچ یک از علمای شیعه آن را در هیچ کتابخانه ای ندیده و از سوی هیچ یک از علمای شمت نیز ارائه داده نشده؟
ج. بررسی سند خطبه
با توجه به برداشتی که برخی شارحان سنّی نهج البلاغه از متن مورد بحث داشته و آن را حمل بر «عمربن خطاب» نموده اند،احتمال می رود استناد آنان به برخی متون و مصادر مورد قبول وهابیت باشد، که شبیه چنین کلامی در منابع آنان از زنی در تمجید از عمر نقل شده که از سوی امیرمؤمنان علیه السلام نقل گردیده و به همین روی آنان در این جا نیز چنین استفاده ای نموده اند:
روزی که عمر از دنیا رفت، علی علیه السلام در حالی که غسل کرده بود نزد ما آمد و لختی سکوت نمود ،سپس سربلند کرد و فرمود: خداوند پاداش دهد زنی را که برای عمر می گریست. او (آن زن) می گفت: عمر کژی ها را راست و عمود را برافراشت، با پاکیزگی و عیوبی اندک در گذشت.سنّت را با خود برد وفتنه را برجای گذاشت.
**((
عن أوفى بن حکیم ، قال : « لما کان الیوم الذی هلک فیه عمر ، خرج علینا علی مغتسلا ، فجلس فأطرق ساعة ، ثم رفع رأسه ، فقال : لله در باکیة عمر ، قالت : واعمراه قوم الأود وأبرأ العمد ، واعمراه ، مات نقی الثوب ، قلیل العیب ، واعمراه ، ذهب بالسنة وأبقى الفتنة »)).مختصر تاریخ مدینه دمشق:ج6،ص57؛کنزالعمال: ج12،ص311.
**((
عن المغیرة بن شعبة قال لما مات عمر بکته ابنة أبی حثمة فقالت: واعمراه أقام الأود وأبرأ العمد أمات الفتن وأحیا السنن خرج نقی الثوب بریئا من العیب قال وقال المغیرة بن شعبة لما دفن عمر أتیت علیا وأنا أحب أن أسمع منه فی عمر شیئا فخرج ینفض رأسه ولحیته وقد اغتسل وهو ملتحف بثوب لا یشک أن الأمر یصیر إلیه فقال یرحم الله ابن الخطاب لقد صدقت ابنة أبی حثمة لقد ذهب بخیرها ونجا من شرها أما والله ما قالت ولکن قولت)).تاریخ الطبری:ج2،ص 575.

پرسش از ما پاسخ از آنها
حال ما می پرسیم تا شبهه گران پاسخ دهند:
اگر بنا به استناد به خطبه های نهج البلاغه است ، چرا خطبه های زیر را نمی نگرند؟ وهابیت برای فرازهایی از نهج البلاغه که امیرمؤمنان علیه السلام با روشن ترین و در عین حال تندترین تعبیرات ، عملکرد خلفای پیش از خود را زیر سؤال برده چه پاسخی دارند؟
1.
کسانی که دین را اسیر خود کردند
هنگامی که امیرمؤمنان علیه السلام پس از سال ها خانه نشینی و مظلومیت ، خلافت ظاهری را به دست می گیرد درباره کسانی که پیش از او بر مسند قدرت نشسته بودند، می فرماید:
همانا این دین در دست اشرار،اسیر گشته بود، با نام دین به هواپرستی پرداخته و دنیای خود را به دست می آورند.
**((
فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا)). نهج البلاغه: نامه 53.
2.
کسانی که بذر گناه افشانده ، عذاب و بدبختی درو نمودند
در جای دیگر، رفتار حاکمان پیش از خود را به افشاندن بذر گناه تشبیه کرده و می فرماید:
کسانی که تخم گناه افشاندند، با آب فریب، آبیاری کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختی نبود ،درو نمودند.
**((
زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور)).نهج البلاغه:خطبه 2.
3.
کسانی که منافقان تابلودار را به قدرت رساندند
یکی دیگر از پرسش هایی که از لابه لای متون نهج البلاغه پیش روی ما قرار می گیرد پیرامون نصب منافقان تابلودار و شناخته شده، به عنوان کارگزاران حکومت در دوران پیش از حکومت خویش می باشد:
آنان (منافقان) پس از پیامبر صلی الله علیه و آله باقی مانده، به پیشوایی گمراهی و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزدیک شده ، به آنان حکومت بخشیده،برگردن مردم سوار گردیده و به وسیله آنان به دنیا رسیدند.
**((
ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ فَأَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا)).نهج البلاغه:خطبه 210.
4.
کسانی که با ظلم و انحصارطلبی، حکومت را در اختیار گرفتند
حضرت، در پاسخ شخصی که پرسید چگونه شما را که از همه سزاوارترید از مقام خلافت کنار زندند،فرمود:
آن ظلم و خودکامگی که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد،در حالی بود که ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله استوارتر بود، جز خودخواهی و انحصارطلبی چیز دیگری نبود که گروهی حریصانه بر کرسی خلافت نشسته و گروهی سخاوتمندانه از آن دست کشیدند.
**((
أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَیْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطاً فَإِنَّهَا کَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ‏ عَلَیْهَا نُفُوسُ‏ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِین‏)). نهج البلاغه:خطبه 162.
5.
کسانی که در صدد نابودی اسلام بودند
حضرت در نامه ای به مردم مصر درباره نپذیرفتن خلافت و قبول خانه نشینی در زمان خلافت خلفای پیش از خود می نویسد:
از پذیرش خلافت ، خودداری ورزیدم تا آن که دیدم گروهی از اسلام بازگشته ، می خواهند دین محمد صلی الله علیه و اله را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که در این صورت مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست که کالای چند روز دنیاست.
**((
فَأَمْسَکْتُ بِیَدِی [یَدِی‏] حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ‏ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ ص فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکُونُ الْمُصِیبَةُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُمُ الَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلَائِل‏)).نهج البلاغه: نامه 62.
6.
کسانی که خلافت را از حضرت ربودند
روایات بسیاری در نهج البلاغه وجود دارد که آن حضرت به غصب خلافت تصریح می فرماید. به عنوان نمونه در نامه ای به برادرش عقیل می نویسد:
همانا آنان(قریش) در جنگ با من متحد شدند؛ آن گونه که پیش از من در نبرد با پیامبرصلی الله علیه و آله هماهنگ بودند. خدا قریش را به کیفر زشتی هایشان عذاب کند، آنها پیوند خویشاوندی مرا بریدند و حکومت فرزند مادرم(برادرم پیامبر صلی الله علیه و آله) را از من ربودند.
**((
قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِی کَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلِی فَجَزَتْ قُرَیْشاً عَنِّی الْجَوَازِی فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ سَلَبُونِی‏ سُلْطَانَ‏ ابْنِ أُمِّی‏)).نهج البلاغه:نامه 36.
7.
کسانی که از سنت نبوی به سنت فرعونی بازگشتند
امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی دیگر می فرماید:
(
اما افسوس که آنها) پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله به گذشته خود بازگشتند و با پیمودن راه های گوناگون گمراه شدند و به دوستان و همفکران فاسد خود اعتماد و از غیر خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی کرده و از وسیله ای که به دوستی آن مأمور بودند، جدا گشتند. از ریسمان هدایت فاصله گرفته، بنای استوار دین را از جایگاه اصلی خود انتقال داده و آن را در جایی دیگر نهادند؛ جایی که مرکز هر گونه گناه و فساد بود و آغاز هر فتنه و فتنه جویی، و پناه و گمراهانی که از این سو بدان سو سرگردانند و در غفلت، به سنت فرعونیان از همه بریده و به دنیا دل بسته اند یا پیوند خود را بادین گسسته اند.
**((
إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ‏ السُّبُلُ وَ اتَّکَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَ وَصَلُوا غَیْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِی أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ مَعَادِنُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ أَبْوَابُ کُلِّ ضَارِبٍ فِی غَمْرَةٍ قَدْ مَارُوا فِی الْحَیْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِی السَّکْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْیَا رَاکِنٍ أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّینِ مُبَایِن‏)). نهج البلاغه:خطبه 151.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

وهابیت وقبر پیامبر


بن باز وهابی : آل سعود از ترس وقوع فتنه، گنبد مسجد النبی (قبة الخضراء) را خراب نمی کند !

یکی از اعتقادات باطل وهابیون که از جمله ی تفاوت های اساسی آنان با سایر مذاهب اسلامی می باشد، تخریب هر نوع گنبد و بارگاه است که در این راه جنایات زیادی را نیز مرتکب شده اند.
بسیاری از وهابیون هرگاه سخن از علت وجود گنبد بر قبر مبارک پیامبر (ص) به سخن می آید (قبة الخضراء)، پاسخی برای ارائه ندارند و به نوعی از جواب دادن به آن فرار می کنند اما گروهی دیگر از آنان در این زمینه نیز رو در بایستی را کنار گذاشته اند و فتوا به تخریب آن داده اند و قبة الخضراء را نیز شرک آمیز دانسته اند و در باب علت باقی ماندنش تا امروز نیز پاسخ های خنده دار و در عین حال قابل توجهی را ارائه کرده اند.بن باز وهابی در این مورد می گوید :

۲۷ – سئل القبة علی قبره فی المسجد النبوی لم لا تزال ؟
الجواب : ترکها آل سعود خشیة الفتنة.

مسائل الامام ابن باز (المجموعة الثانیة)، ص۶۱ ط دار التدمریة

۲۷ – از بن باز در مورد گنبد قبر پیامبر (ص) سوال شد که چرا آن را از بین نمی برند ؟
جواب : آل سعود این کار را از ترس فتنه ترک کرده است.

در شرایط کنونی، آل سعود لعنة الله علیهم اجمعین بنا بر اعتقاد بن باز از ترس وقوع فتنه این کار را انجام نداده است ! اما سوال این است که دلیل وقوع فتنه چیست ؟! یعنی همه ی مسلمانان مبتلا به نوعی شرک هستند به جز آل سعود و اتباعشان ؟! خود همین جواب نشان می دهد که این تنها شیعیان نیستند که قائل به ساخت بارگاه و اکرام قبور هستند و اهل سنت نیز از دیرباز به این کار می پرداخته اند و در شرایط فعلی آل سعود صلاح می بیند تا به تخریب اماکن مقدس شیعیان بپردازد و اماکن شرک آلود (طبق اعتقاد خودشان) در عربستان سعودی را رها کرده اند !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

پاسخ به شبهه ی کیفیت وضوء در نامه ی امیرالمومنین (ع) به محمد بن ابی بکر (رض)

پاسخ به شبهه ی کیفیت وضوء در نامه ی امیرالمومنین (ع) به محمد بن ابی بکر (رض)

یکی از شبهاتی که مخالفین شیعه در مبحث وضوء از کتب شیعه مطرح می کنند (که البته این شبهه نیز خالی از بتر و تدلیس نیست)، مساله ی کیفیت وضوء در نامه ی امیرالمومنین (ع) به محمد بن ابی بکر (رض) است.

طرح شبهه :

 إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ فِی کِتَابِ الْغَارَاتِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَایَةَ قَالَ کَتَبَ عَلِیٌّ ع إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ مِصْرَ أَمَّا بَعْدُ إِلَى أَنْ قَالَ ع ثُمَّ الْوُضُوءُ فَإِنَّهُ مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ اغْسِلْ کَفَّیْکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ تَمَضْمَضْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اسْتَنْشِقْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اغْسِلْ وَجْهَکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ یَدَکَ الْیُمْنَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَى الْمِرْفَقِ ثُمَّ یَدَکَ الشِّمَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِلَى الْمِرْفَقِ ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَکَ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَکَ الْیُمْنَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَکَ الْیُسْرَى ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَإِنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّه ص هَکَذَا کَانَ یَتَوَضَّأُ قَالَ النَّبِیُّ ص الْوُضُوءُ نِصْفُ الْإِیمَان‏.

مستدرک الوسائل،ج۱،ص۳۰۵و۳۰۶،ر۶۸۸ ط موسسة آل البیت علیهم السلام

عبایه می گوید که علی (ع) به محمد بن ابی بکر و اهل مصر نامه ای نوشت.اما بعد تا جایی که امیر المومنین (ع) گفت : سپس وضوء متمم نماز است. سه بار دست هایت را بشوى و سه بار آب در دهان بگردان و سه بار آب در بینى کن و سه بار روى خود بشوى و سه بار دست راست را تا آرنج و سه بار دست چپ را تا آرنج، پس سرت را مسح کن سپس پای راستت را سه مرتبه بشوی و سپس پای چپت را سه مرتبه بشوی.من دیدم که رسول الله (ص) اینگونه وضوء می گرفت.پیامبر (ص) گفت : وضوء نصف ایمان است.
ای روافض ! شما به چه حفی از دستور امیرالمومنین تخطی می کنید و به چه حقی در وضوء پایتان را مسح می کنید ؟!

پاسخ به شبهه :

بررسی سند روایت :

ابتدا به بررسی سند روایت می پردازیم.مخالفین این روایت را از کتاب مستدرک الوسائل میرزای نوری نقل کرده اند (که البته با تدلیس، نظر میرزای نوری در مورد روایت را نیاورده اند و ما در ادامه آن را نقل خواهیم کرد) و اصل روایت در کتاب الغارات ثقفی آمده است.سند این نامه در کتاب الغارات ثقفی از این قرار است :

‏‏قال إبراهیم: فحدّثنا یحیى بن صالح قال: حدّثنا مالک بن خالد الأسدیّ عن [الحسن بن إبراهیم عن عبد اللَّه بن الحسن بن] الحسن بن علیّ بن أبى طالب علیهم السّلام عن عبایة …..

الغارات،ج۱،ص۲۲۸ ط انجمن آثار ملی

‏یحیی بن صالح، ابو زکریا : این راوی در نزد شیعه مجهول است و جالب آن که از حفاظ و علمای مخالفین بوده و از راویان صحیحین نیز می باشد.

مالک بن خالد الاسدی : مجهول
با این حساب، سند این نامه ضعیف بوده و همین ضعف سندی احتجاج مخالفین به آن را از اعتبار ساقط می کند.

وجود روایت با سندهای دیگر و با لفظ ” مسح ” :
نکته ی مهم دیگر این که همین نامه با سند های دیگر و با نقل خود ابراهیم ثقفی (صاحب کتاب الغارات) در امالی طوسی و امالی شیخ مفید نقل شده و نه تنها سخنی از شستن پاها نیست بلکه امر به مسح پا در آن ها مشاهده می شود.

قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُبَیْشٍ الْکَاتِبُ قَالَ أَخْبَرَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الزَّعْفَرَانِیُّ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ «۱» قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ الْجَعْدِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ لَمَّا وَلَّى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ مِصْرَ وَ أَعْمَالَهَا کَتَبَ لَهُ کِتَابا ……. ً ثُمَّ انْظُرْ إِلَى الْوُضُوءِ فَإِنَّهُ مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ وَ تَمَضْمَضْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اسْتَنْشِقْ ثَلَاثاً وَ اغْسِلْ وَجْهَکَ- ثُمَّ یَدَکَ الْیُمْنَى ثُمَّ یَدَکَ الْیُسْرَى ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَکَ وَ رِجْلَیْکَ فَإِنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَصْنَعُ ذَلِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْوُضُوءَ نِصْفُ الْإِیمَان‏ …….

الامالی للمفید،صص۲۶۰ – ۲۶۷ ط کنگره ی شیخ مفید
الامالی للطوسی،ص۲۹ ط دار الثقافة

ملاحظه می کنید که در این روایت ( که خود ابراهیم ثقفی نیز در سلسله ی روات آن به چشم می خورد) امر به مسح پاها شده است و همه ی این ها ما را به این نتیجه می رساند که وجود عبارت مربوط به شستن پاها در کتاب الغارات یا از ناحیه ی راویان مجهول آن و به خصوص راوی عامی مذهب آن که از حفاظ و ثقات مخالفین شیعه بوده تضتفه شده است و یا اینکه بعدا آن قسمت از متن دچار تغییر و تصحیف شده است.میرزای نوری نیز در مستدرک الوسائل به همین مطلب اشاره کرده است :
قُلْتُ و رَوَاهُ الشَّیْخُ الْمُفِیدُ فِی أَمَالِیهِ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حُبَیْشٍ الْکَاتِبِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّعْفَرَانِیِّ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ الْجَعْدِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مِثْلَهُ إِلَّا أَن‏ فِیهِ وَ فِی أَمَالِی ابْنِ الشَّیْخِ کَمَا فِی الْأَصْلِ ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَکَ وَ رِجْلَیْک‏ فَظَهَرَ أَنَّ مَا فِی الْغَارَاتِ مِنْ تَصْحِیفِ الْعَامَّةِ فَإِنَّهُمْ یَنْقُلُونَ عَنْه‏.

مستدرک الوسائل،ج۱،ص۳۰۶ ط موسسة آل البیت علیهم السلام
البته مخالفین و کسانی که این شبهه را مطرح کرده اند، از ترس این که مکر و فریبشان در طرح شبهه رو نشود، این کلام میرزای نوری را که به دنبال روایت کتاب الغارات آمده نقل نکرده اند.

تواتر و کثرت روایات مربوط به کیفیت وضوء و عدم حجت بودن وضوء به شیوه ی مخالفین :

نکته ی دیگری که در پایان لازم دانستیم به آن اشاره کنیم این است که کیفیت وضوء شیعه علاوه بر این که مطابق قرآن است، در روایات متعدد و متواتر نیز تایید شده است و حال اگر حتی روایتی صحیح با کیفیت وضوی مخالفین در کتب شیعه بیابیم، حکم خبر شاذ را دارد و طبق قاعده ی اصولی ” الشاذ کالنادر والنادر کالمعدوم ” و چنین خبری ترک می شود و به آن عمل نمی شود و غالبا هم چنین روایاتی یا در اسناد آن ها راویان عامی مذهب وجود دارند و یا اینکه از باب تقیه صادر شده اند.به هر جهت روایتی که با تواتر مخالفت داشته باشد، به آن عمل نمی شود و حجت نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

بصیرتی


سلام بر علمداری که



                                           


دست داد


ولی

دست نداد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

ر جز





ای تیر و کمان به کف گرفته


مولای مرا هدف گرفته 

ای خون به دل امام کرده 

در نفی ولی قیام کرده 


ای عمر گران به باد داده 

دل در کف قوم عاد داده


آیا خبر از معاد داری ؟


اینک دشمن زبان دراز آمد 

آن راه که رفته بود باز آمد


او افعی زخم خورده را ماند 

دندان به هم فشرده را ماند


باز آمد تا ز ما عنان گیرد 

نگذاریمش دوباره جان گیرد


باز آمد و فتنه زیر سر دارد 

غافل که خلیل ما تبر دارد


غافل که بسیج را هلاکی نیست

از جبهه و بوق جنگ باکی نیست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

قمه زنی وبزرگان









نماز نخوانند، اما قمه بزنند!
-------------------------------------------
کسی که با مسائل کشور شوروی سابق و این بخشی که شیعه‏نشین است - جمهوری آذربایجان - آشنا بود، می‏گفت: آن وقتی که کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آن‏جا محو کردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند؛ سالنهای دینی و حسینیه‏ها را به چیزهای دیگری تبدیل کردند و هیچ نشانه‌ایی از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند؛ فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیردستان خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند؛ نماز جماعت برگزار کنند؛ قرآن بخوانند؛ عزاداری کنند؛ هیچکار دینی نباید بکنند؛ اما اجازه دارند که قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود! بنابراین، گاهی دشمن از بعضی چیزها این‏گونه علیه دین استفاده می‌کند. هرجا خرافات به میان بیاید، دینِ خالص بدنام خواهد شد.

(نقل شده در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین 1376)




وحید یامین پور در گوگل پلاس نوشت:

آنچه در زیر میخوانید روایت یکی از فعالان فرهنگی از دیدار چند روز پیش با حضرت آیت الله سیستانی است:

روز شنبه اقای سیستانی را زیارت کردم. صحبت از افراطی گری شد. راجع به آقایی که خودشان و شبکه های ماهواره ایشان مشکلات آفریده اند، از ایشان سوال کردم، صریحا فرمودند:

– من برخی سخنرانی هاى ایشان را شنیدم، به جاى اینکه چیزی به مخاطب اضافه کند، برعکس عقل را از بین میبرد.

– از برخی علما اسم اوردند و گله کردند که چرا ایشان را به عنوان مرجع تقلید به رسمیت میشناسند و بعد فرمودند:ایشان حتى ابتداییات مرجعیت را ندارند.

– ما برای طلبه هایمان از دفتر نجفشان شهریه میگرفتیم، مدتی است نمیگیریم.

– به برادرشان گفتم ما از این رویه ناراضی هستیم.

– عده اى ضدحکومت فرصت را مناسب دیدند و پشت ایشان جمع شده اند، توده هاى هیئتی هم سمت ایشان میروند، کار گره خورده است

– امام حسین (ع) را به مزایده گذاشته اند!

– – ما به آقایان منبری میگوییم به جای کرامت وخواب و… مطالبی بگویید که فرهنگ مردم را بالا ببرد، باید با اینها از راه فرهنگ مقابله کرد.

– از آن طرف عده ای میروند عکس پاره میکنند، این هم درست نیست.

– قسمت عظیمی از توان و انرژی تشیع در این مسایل در حال هدر رفتن است






قمه زنی در شرایط فعلی هیچ دلیل عقلی و نقلی بر آن نداریم و یکی از مصادیق بارز تحریف محسوب می گردد و حداقل اینکه در زمان فعلی، باعث زیر سوال رفتن تشیع می گردد.‏ از برنامه‏هایی که هیچ ارتباطی با اهداف امام حسین(علیه السلام) ندارد، تیغ، قمه و قفل زدن است؛ قمه زدن هم همین طور است.‏ این کار، کار غلطی است.‏ یک عده قمه‏ها را بگیرند، به سرهای خودشان بزنند و خون ها را بریزند که که چه شود؟ کجای این حرکت، عزاداری است.‏"( .‏ حوزه و روحانیت، ج 2، ص 173.‏)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

قمه زنی درکلام بزرگان


نماینده مراجع تقلید در اصفهان گفت: شما زانو به زانوی آیت الله وحید بنشینید و ببینید چگونه قمه زنی را نفی می کنند. بنده خودم نماینده ام را محضر آیت الله وحید فرستادم و ایشان به نماینده ام فرمودند که در شرایط فعلی قمه زنی حرام است. دفتر ایشان ممکن است پاسختان راکم و زیاد بدهد.


مهدی دانشمند گفت: ما یا دلسوز شیعه هستیم یا این‌که تنها به گذارندن امروزمان فکر می‌کنیم. اگر دلسوز شیعه هستیم، باید بدانیم 1400 سال است که هیأت‌ها و علمای گذشته جنگیده‌اند تا یک حیثیتی برای شیعه درست کنند و امروزه این پرچم به دست ما افتاده است. قمه زنی جواب که نمی‌دهد هیچ، بلکه خیلی‌ها را زده می‌کند. در دنیا هم مسأله به همین صورت است.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

سید محمد باقر صدر درباره حضرت زهرا



إن فاطمه الزهرا کانت امراه العالمه کانت مثل الاعلی فی العلم والثقافه لکن لا هذه الثقافه التی اراده المستعمرون لنا،..لاثقافه التحلل إنما الثقافه الحقیقیه


همانا فاطمه زهرا زنی عالمه ومثال اعلیدر علم وفرهنگ بوده ولی نه این فرهنگ که مورد انتخاب استعمار گران است ...نه فرهنگ تفرقع همانا فرهنگ حقیقی بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی

فاطمیه اوج معنویت



حجت‌الاسلام پناهیان ایام فاطمیه را اوج معنویت دانست و تاکید کرد: حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها در پی نجات امت و احیای دین بودند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رافضی اهوازی